1. the degree of concavity of a lens
میزان کاوی یک عدسی
2. Concavity and negative forms are associated with elastic orifices, suction, closure and decline.
[ترجمه ترگمان]شکل های منفی و منفی با orifices الاستیک، مکش، بسته شدن و کاهش مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]خطوط انحنایی و منفی با سوراخهای الاستیک، مکش، بستن و افتادن همراه است
3. During more and more open pit transiting to concavity open mining, people make much account of the study on the best slope mechanical configuration, which in favor of the stability of concavity slope.
[ترجمه ترگمان]در طول بیشتر و بیشتر فضای باز و باز با concavity باز کاوی، مردم از مطالعه بر روی بهترین پیکربندی مکانیکی شیب، که به نفع پایداری شیب concavity است، حساب می کنند
[ترجمه گوگل]در طول گودال باز و بیشتر که به معادن باز معدن باز می شود، مردم به مطالعه بیشتر در مورد بهترین پیکربندی مکانیکی شیب که به نفع ثبات شیب تقریبی هستند، بسیار مورد توجه قرار می گیرند
4. With the concavity and integrability of sublinear terms near zero, the symmetry results for a class of sublinear elliptic equations are given by making use of the moving-plane method.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش concavity و integrability در نزدیکی صفر، نتایج تقارن برای یک کلاس از معادلات بیضوی sublinear با استفاده از روش صفحه متحرک ارایه شده است
[ترجمه گوگل]با تقارن و انعطاف پذیری شرایط زیر خطی نزدیک صفر، نتایج تقارن برای یک کلاس از معادلات بیضوی Sublinear با استفاده از روش حرکتی-هواپیما داده می شود
5. Sometimes different combinations in the concavity and convexity of functions may construct a new theorem.
[ترجمه ترگمان]گاهی ترکیب های مختلفی در concavity و convexity توابع ممکن است یک قضیه جدید بسازند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ترکیب های مختلف در تقریب و محدب توابع ممکن است یک قضیه جدید ایجاد کند
6. Recalling the concavity of a mirror which, as in physics, produces an image of infinite space but also requires a focal point, I employed a blue light source.
[ترجمه ترگمان]با یادآوری the یک آینه که، مانند فیزیک، تصویری از فضای لایتناهی تولید می کند، اما به یک نقطه کانونی نیاز دارد، من یک منبع نور آبی را به کار بردم
[ترجمه گوگل]به یاد آوردن تقارن یک آینه که، همانند فیزیک، تصویری از فضای بی نهایت را تولید می کند اما همچنین نیاز به یک نقطه کانونی دارد، من یک منبع نور آبی را استخدام کردم
7. Once the concavity was filled further growth could not take place.
[ترجمه ترگمان]زمانی که concavity پر شد، رشد بیشتری نتوانست انجام دهد
[ترجمه گوگل]پس از انقباض کامل، رشد بیشتر نمیتواند انجام شود
8. By using monotony and convexity- concavity of polygonal chain as well as box technique an improved algorithm for polygonal chain intersection is proposed based on the line scan conversion algorithm.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یکنواختی و convexity - concavity زنجیره چند ضلعی و نیز تکنیک جعبه یک الگوریتم بهبود یافته برای تقاطع زنجیره ای polygonal براساس الگوریتم تبدیل خط مرزی پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]با استفاده از یکنواختی و کنجکاوی-تقریب زنجیره چند ضلعی و همچنین تکنیک جعبه الگوریتم بهبود یافته برای تقاطع زنجیره چند ضلعی بر اساس الگوریتم تبدیل خط اسکن پیشنهاد شده است
9. It is evident that curvature of doming whether on the crest (convexity) or on the flanks (concavity) have no major effect on fracture densities.
[ترجمه ترگمان]مشخص است که انحنای of چه بر روی تاج (convexity)و یا در جناح (concavity)هیچ اثر عمده ای بر دانسیته شکستگی ندارد
[ترجمه گوگل]آشکار است که انحنای غلبه بر اینکه در کراس (محدب) یا بر روی باند (تقارن) تاثیر عمده ای بر تراکم شکستگی ندارد
10. Experimental investigations show that the semiempirical concavity calculation formulation given here are practical.
[ترجمه ترگمان]بررسی های آزمایشی نشان می دهد که فرمول محاسبه semiempirical concavity ارایه شده در اینجا عملی است
[ترجمه گوگل]تحقیقات تجربی نشان می دهد که فرمول محاسبه تقریبی semeppirical ارائه شده در اینجا عملی است
11. The results showed that a concavity in the surface could be clearly observed at the center of starches.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که concavity در سطح می تواند به وضوح در مرکز starches مشاهده شود
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که در مرکز نشاسته ها می توان به صورت تقریبی در سطح مشاهده کرد
12. The algorithm for detecting the convexity and concavity of vertices of a simple polygon is commonly used in computer graphics.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم برای تشخیص the convexity و concavity ریوس یک چند ضلعی ساده معمولا در گرافیک رایانه ای استفاده می شود
[ترجمه گوگل]الگوریتم تشخیص convexity و concavity رأس های یک چند ضلعی ساده معمولا در گرافیک کامپیوتری استفاده می شود
13. The concavity and convexity of the pluralistic quadratic function is discussed with quadratic form and simple methods are given to recognize concavity and convexity .
[ترجمه ترگمان]The و convexity تابع درجه دوم pluralistic با شکل چهارتایی و روش های ساده مورد بحث قرار می گیرد تا concavity و convexity convexity تشخیص داده شوند
[ترجمه گوگل]تقارن و محدب بودن تابع درجه دوم چندگانه، با شکل درجه دوم مورد بحث قرار می گیرد و روش های ساده برای تشخیص تقسیم و محدب بیان می شود
14. And there also was a concavity in his car's front wing ( fender ).
[ترجمه ترگمان]و یک concavity هم در قسمت جلو ماشین او وجود داشت (پیش بخاری)
[ترجمه گوگل]و همچنین در جبهه خودرو (جناح راست) خودرو نیز وجود داشت