1. Linguists are studying the asymmetric use of Creole by parents and children .
[ترجمه ترگمان]Linguists در حال مطالعه استفاده نامتقارن از کریول با والدین و فرزندان هستند
[ترجمه گوگل]زبان شناسان در حال بررسی استفاده نامتقارن از Creole توسط والدین و کودکان هستند
2. Pilots need training in asymmetric flying .
[ترجمه ترگمان]خلبانان در پرواز نامتقارن به آموزش نیاز دارند
[ترجمه گوگل]خلبانان در پرواز نامتقارن نیاز به آموزش دارند
3. Proteins are asymmetric in an absolute sense in that every copy of the polypeptide chain has the same orientation.
[ترجمه ترگمان]پروتیین ها در یک مفهوم مطلق نامتقارن هستند و هر کپی از زنجیره پلی پپتید دارای یک جهت گیری مشابه می باشد
[ترجمه گوگل]پروتئین ها به طور مطلق نامتقارن هستند، زیرا هر نسخه از زنجیره پلیپپتیدی همان جهت دارد
4. The resultant observation is asymmetric, but can be interpreted by association as symmetry in perspective.
[ترجمه ترگمان]مشاهده حاصل نامتقارن است، اما می تواند توسط ارتباط به عنوان تقارن در دیدگاه تفسیر شود
[ترجمه گوگل]مشاهدات نتیجه نامتقارن است، اما می توان آن را به صورت تقارن در نظر گرفت
5. Most people's faces are asymmetric.
[ترجمه ترگمان]اکثر افراد نامتقارن هستند
[ترجمه گوگل]اکثر چهره های مردم نامتقارن هستند
6. Yet the distribution of internal organs is asymmetric.
[ترجمه ترگمان]با این حال توزیع اندام های داخلی نامتقارن است
[ترجمه گوگل]با این حال توزیع اندام های داخلی نامتقارن است
7. The more asymmetric the collapse, the larger the gravitational energy release becomes.
[ترجمه ترگمان]هر چه در حال فروپاشی باشد، انرژی گرانشی بیشتر می شود
[ترجمه گوگل]فروپاشی نامتقارن تر، انتشار انرژی انرژی گرانشی بزرگتر می شود
8. The reciprocal motion of pointing is asymmetric.
[ترجمه ترگمان]حرکت متقابل نشانه نامتقارن است
[ترجمه گوگل]حرکت متقاطع اشاره گر نامتقارن است
9. In section each mullion is an asymmetric oval, tapering at one end.
[ترجمه ترگمان]در بخش هر mullion یک بیضی نامتقارن است که در یک انتها باریک شده است
[ترجمه گوگل]در بخش هر کدام یک بیضی شکل نامتقارن است که در انتهای آن سفت می شود
10. The asymmetric deployment of forces can be used to change one geometric form into another.
[ترجمه ترگمان]استفاده نامتقارن از نیروها را می توان برای تغییر شکل هندسی به روش دیگری مورد استفاده قرار داد
[ترجمه گوگل]استقرار نامتقارن نیروها می تواند برای تغییر یک شکل هندسی به دیگری استفاده شود
11. In the centre of the room a large, asymmetric pod was suspended over an engineering pit.
[ترجمه ترگمان]در وسط اتاق، غلاف نامتقارن بزرگ و نامتقارن بر روی یک گودال مهندسی معلق بود
[ترجمه گوگل]در مرکز اتاق یک غلاف نامتقارن بزرگ بر روی گودال مهندسی به حالت تعلیق درآمد
12. But no-the two cerebral hemispheres are actually quite asymmetric in various ways.
[ترجمه ترگمان]اما نه - دو نیم کره مغزی در واقع کاملا نامتقارن هستند
[ترجمه گوگل]اما نه - دو نیمکره مغزی واقعا به روش های مختلف نامتقارن هستند
13. The polaron ground state in asymmetric double heterostructure (ADHS) is studied.
[ترجمه ترگمان]حالت پایه polaron در heterostructure نامتقارن double (ADHS)مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]وضعیت زمین پلارون در ساختار دوتایی نامتقارن (ADHS) مطالعه شده است
14. It inspects when asymmetric information exists in monopoly banking industry, how to use self-selection mechanism to protect adverse selection happening.
[ترجمه ترگمان]این بررسی زمانی مورد بررسی قرار می گیرد که اطلاعات نامتقارن در صنعت بانکداری انحصاری وجود دارد، چگونه از مکانیسم انتخاب خود برای حفاظت از انتخاب معکوس استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]این بازرسی زمانی که اطلاعات نامتقارن در صنعت بانکی انحصاری وجود دارد، چگونگی استفاده از مکانیزم خود انتخاب برای محافظت از انتخاب های نامناسب اتفاق می افتد
15. Lisette came back from holiday in New York with a trendy asymmetric haircut.
[ترجمه ترگمان]Lisette با موهای نامتقارن مد روز از تعطیلات در نیویورک بازگشت
[ترجمه گوگل]Lisette بازگشت از تعطیلات در نیویورک با یک مدل موی کوتاه و مفرح ناهموار