کلمه جو
صفحه اصلی

bottling


علوم مهندسى : نخ شدگى

انگلیسی به فارسی

بطری کردن، در بطری ریختن


انگلیسی به انگلیسی

• act or process of putting into bottles (wine, beer, mineral water, etc.) and corking the bottles; wine bottled at a specific time

جملات نمونه

1. Bottling up your anger can only lead to unhappiness.
[ترجمه ترگمان]این عصبانیت باعث میشه که خشم تو فقط منجر به بدبختی بشه
[ترجمه گوگل]خشم خود را کاهش می دهد تنها می تواند منجر به ناراحتی شود

2. Keep your empty jam jars for bottling next year's fruit.
[ترجمه ترگمان]قوطی های خالی شما را برای حل کردن میوه سال آینده نگه دارید
[ترجمه گوگل]شیشه های خالی خالی خود را برای بطری کردن میوه های سال آینده نگه دارید

3. Tell someone how you're feeling, instead of bottling it all up.
[ترجمه ترگمان]به یکی بگو که چه احساسی داری
[ترجمه گوگل]به جای اینکه بطری آن تمام شود، به کسی بگویید که احساس می کنید

4. Nearly six months after the tragedy, he's still bottling it up.
[ترجمه ترگمان]تقریبا شش ماه بعد از آن فاجعه، هنوز آن را به ستوه می آورد
[ترجمه گوگل]نزدیک به شش ماه پس از این فاجعه، او هنوز آن را بطری می کند

5. The jelly is ready for bottling when the thermometer registers 16degrees.
[ترجمه ترگمان]ژله زمانی آماده است که دماسنج ۱۶ درجه را ثبت کند
[ترجمه گوگل]ژله برای بتلنج آماده می شود زمانی که دماسنج ثبت 16 درجه می شود

6. Bottling it up: Spiced kumquats make a sweet and sour surprise.
[ترجمه ترگمان]bottling: Spiced، یک سورپریز شیرین و شیرین درست کن
[ترجمه گوگل]بطری آن تا کیک کوک تند می کند شگفت انگیز شیرین و ترش است

7. I've been bottling it up inside me far too long.
[ترجمه ترگمان]خیلی طول می کشد تا آن را درون خودم نگه دارم
[ترجمه گوگل]من آن را در داخل من بطری انداختم خیلی طولانی

8. Repressing your worries and bottling up your feelings will probably make you feel worse.
[ترجمه ترگمان]اضطراب و اضطراب شما باعث می شود احساس شما را بدتر کند
[ترجمه گوگل]سرکوب نگرانی های شما و بطری کردن احساسات شما احتمالا شما را احساس بدتر خواهد کرد

9. No bottling up for me; no turning the other cheek for Walt.
[ترجمه ترگمان]هیچ تشویش و نگرانی برای من نداشت و گونه دیگر را برای والت عوض نمی کرد
[ترجمه گوگل]بطری برای من نباشد؛ هیچ چهره ای برای والت ندارد

10. The designing task of paint bottling machine was stated in brief.
[ترجمه ترگمان]کار طراحی ماشین بسته بندی رنگ به طور خلاصه بیان شد
[ترجمه گوگل]کار طراحی ماشین بطری رنگ به طور خلاصه بیان شد

11. A new bottling plant, complete with badminton courts to attract youthful customers, is about to open in Bombay, India.
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه بسته بندی جدید، کامل با زمین های بدمینتون گرفته تا جذب مشتریان جوان، در حال باز کردن در بمبئی هندوستان است
[ترجمه گوگل]در بمبئی، هند، یک بطری جدید با دادگاههای بدمینتون برای جذب مشتریان جوان، در حال باز شدن است

12. While in Russia to open a new bottling plant outside of Moscow, PepsiCo chairman and CEO Indra Nooyi made the announcement.
[ترجمه ترگمان]ایندرا نویی، رئیس شرکت پپسی، اعلام کرد در حالی که در روسیه برای افتتاح یک کارخانه بسته بندی جدید در خارج از مسکو شرکت می کند
[ترجمه گوگل]در حالی که در روسیه برای باز کردن یک بطری جدید در خارج از مسکو، ایندرا Nooyi رئیس و مدیر عامل شرکت PepsiCo اعلام کرد

13. The set is composed by dipped bottling machine, outside brushing bottling machine, inside bottling machine, flushing bottling machine, filling closing cover machine and transportation machine.
[ترجمه ترگمان]این مجموعه با استفاده از ماشین بطری فرو برده، بیرون کشیدن ماشین بطری، تخلیه ماشین، پر کردن ماشین پوشش و دستگاه حمل و نقل تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از دستگاه های شستشوی شسته شده، دستگاه های شستشوی خارج از ماشین آلات شستشو، دستگاه های شستشو داخل دستگاه، دستگاه شستشوی بطری، دستگاه بسته شدن بسته و ماشین حمل و نقل تشکیل شده است

14. After it built a bottling plant in Kerala, India, in 2000, Coca-Cola faced a barrage of criticism for allegedly depleting local groundwater.
[ترجمه ترگمان]پس از ساخت یک کارخانه آب معدنی در کر الا هند در سال ۲۰۰۰، کوکا کولا با سیلی از انتقادات به خاطر خالی کردن آب های زیرزمینی محلی مواجه شد
[ترجمه گوگل]پس از ساخت یک کارخانه بتلینگ در کرالا، هند، در سال 2000، کوکا کولا با انتقاد از ادعای تخلیه آب های زیرزمینی محلی مواجه شد

15. In the summer, large crops of fruit may be preserved by freezing or bottling.
[ترجمه ترگمان]در تابستان، محصولات بزرگ میوه ها ممکن است با منجمد کردن و یا بسته بندی حفظ شوند
[ترجمه گوگل]در تابستان، میوه های بزرگ ممکن است از طریق انجماد یا بتلنج حفظ شوند

پیشنهاد کاربران

تو خود ریختن

bottling ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: بطری کردن
تعریف: فرایند ریختن مواد به درون بطری برای ذخیره و نگهداری


کلمات دیگر: