کلمه جو
صفحه اصلی

gracefully


بزیبایی، باوقار، موقرانه، بانزاکت

انگلیسی به انگلیسی

• with elegance and beauty

جملات نمونه

1. The flamingoes balanced gracefully on one leg.
[ترجمه ترگمان]The با وقار روی یک پا تعادل خود را حفظ کرده بود
[ترجمه گوگل]فلامینگوها به آرامی روی یک پایه قرار می گیرند

2. She came gliding gracefully into the ballroom in a long flowing gown.
[ترجمه ترگمان]خرامان خرامان خرامان خرامان خرامان وارد سالن رقص شد
[ترجمه گوگل]او به آرامی به هواپیما در یک لباس طولانی دراز کشید

3. The new coats blouse gracefully above the hip line.
[ترجمه ترگمان]بلوز جدیدم به طرز زیبایی بالای خط باسن است
[ترجمه گوگل]کت های جدید با شکوهی بیش از خط حرکات کششی

4. The stately swan glides gracefully on the pond.
[ترجمه ترگمان]ان قو با شکوه سر می خورد و روی دریاچه حرکت می کند
[ترجمه گوگل]قوۀ قشنگی بر روی حوضچه آرام می گذارد

5. They moved gracefully and rhythmically across the dance floor.
[ترجمه ترگمان]روی کف سالن رقص با وقار حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در فضای رقص با شکوه و ریتمیک حرکت کردند

6. The folds of her evening gown hang gracefully.
[ترجمه ترگمان]چین های لباس شبش به طرز زیبایی آویزان بود
[ترجمه گوگل]شلوار لباس شب خود را با شکوه بچرخانید

7. We must learn to meet adversity gracefully.
[ترجمه ترگمان]ما باید با زیبایی آشنا شویم
[ترجمه گوگل]ما باید یاد بگیریم که برآوردهای ناگوار را با شکوه انجام دهیم

8. The swan landed gracefully on the water.
[ترجمه ترگمان]قو با زیبایی روی آب فرود آمد
[ترجمه گوگل]قوچان زیبا در آب فرود آمد

9. She sank gracefully down onto a cushion at his feet.
[ترجمه ترگمان]او با وقار روی یک کوسن قرار داد
[ترجمه گوگل]او به آرامی روی یک کوسن در پای خود غرق شد

10. She loved the gracefully high ceiling, with its white-painted cornice.
[ترجمه ترگمان]سقف بلند و زیبای آن را با cornice که به رنگ سفید تزیین شده بود، دوست داشت
[ترجمه گوگل]او سقف زیبایی را بالا گرفت، آن را با قلم سفید رنگ آمیزی کرد

11. He had bowed out gracefully when his successor had been appointed.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که جانشین او تعیین شده بود، با وقار تمام تعظیم کرده بود
[ترجمه گوگل]او بعد از اینکه جانشین وی شد، به آرامی خفه شد

12. She bears herself gracefully.
[ترجمه ترگمان]او خودش را با متانت تحمل می کند
[ترجمه گوگل]او خودش را با شکوه می کشد

13. Deer ran gracefully between the trees.
[ترجمه ترگمان]گوزن با وقار بین درخت ها می دوید
[ترجمه گوگل]گوزن بین شاخه های درختان با شکوه برخورد می کند

14. She rose gracefully to her feet and went to the door.
[ترجمه ترگمان]روی پاهایش بلند شد و به طرف در رفت
[ترجمه گوگل]او به آرامی به پاهای خود رشد کرد و به درب رفت

15. The bird landed gracefully on the water.
[ترجمه ترگمان]پرنده با زیبایی روی آب فرود آمد
[ترجمه گوگل]این پرنده بر روی آب ظاهر شد

پیشنهاد کاربران

How gracefully you let go ofthings

با لطافت

باشکوه


کلمات دیگر: