کلمه جو
صفحه اصلی

magnificence


معنی : بزرگی، عظمت، کرم، طمطراق
معانی دیگر : جلال، شکوه، اورنگ، فرهی، آفرنگ، جبروت، فرهت

انگلیسی به فارسی

شکوه ،بزرگی،عظمت


شکوه و عظمت، عظمت، بزرگی، کرم، طمطراق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality of being grand or splendid.
مترادف: glory, grandeur, grandiosity, majesty, splendor
مشابه: dazzle, impressiveness, luster, pomp, sumptuousness

• splendor, grandeur, majesty
magnificence is the quality of being very beautiful or impressive.

مترادف و متضاد

بزرگی (اسم)
amplitude, enlargement, hauteur, eminence, magnitude, dignity, grandeur, bigness, magnificence, voluminosity, bulkiness, headship, gentility, formidability, eminency, lordship

عظمت (اسم)
arrogance, power, pride, vastness, grandeur, greatness, glory, magnificence, immensity

کرم (اسم)
cream, phylloxera, magnificence, benefaction, worm, worms, helminth, munificence, larva

طمطراق (اسم)
flatulence, magnificence, flatulency, grandiloquence, pomp, turgidity

جملات نمونه

1. the magnificence of god
اورنگ الهی

2. the magnificence of napoleon's coronation ceremony
شکوه مراسم تاج گذاری ناپلئون

3. his eyes had never beheld such magnificence
چشمانش هرگز چنین جاه و جلالی را ندیده بود.

4. A new future will spread its magnificence out before us.
[ترجمه ترگمان]آینده ای جدید آن شکوه و جلال خود را در برابر ما گسترش خواهد داد
[ترجمه گوگل]آینده جدید، شکوفایی آن را پیش از ما گسترش خواهد داد

5. Ancient Rome was the seat of power, magnificence and corruption, the obvious object of love, envy, hatred.
[ترجمه ترگمان]روم باستان مقر قدرت، شکوه و فساد، هدف آشکار عشق، رشک و نفرت بود
[ترجمه گوگل]روم باستان قدرت قدرت، شکوه و فساد است، هدف واضح عشق، حسادت، نفرت

6. Taking into account the thundering magnificence of your new single, the jury must grudgingly return a verdict of not guilty.
[ترجمه ترگمان]به خاطر این که با شکوه و جلال of، هیئت منصفه باید با اکراه رای هیئت منصفه را اعلام کند
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه با توجه به شکوه وحشیانه ی جدید خود، باید مجازات اعدام را لغو کند

7. Magnificence is admirable if not always comprehensible, humility is very unattractive to the modern Western mind.
[ترجمه ترگمان]Western، اگر همیشه قابل فهم نباشد، فروتنی بسیار جذاب است
[ترجمه گوگل]جادوگر قابل تحسین است اگر نه همیشه قابل فهم، فروتنی به ذهن غرب مدرن بسیار جذاب است

8. The East, abandoning its secular magnificence was descending into a valley.
[ترجمه ترگمان]شرق، که از شکوه و جلال دنیوی خود رها شده بود، به درون یک دره سرازیر می شد
[ترجمه گوگل]شرق، ترک شکوه سکولار خود را به دره نزولی است

9. She wanted luxury, magnificence, social station.
[ترجمه ترگمان]او می خواست تجمل و شکوه و شکوه و خدمات اجتماعی و اجتماعی باشد
[ترجمه گوگل]او می خواست لوکس، شکوه و عظمت، ایستگاه اجتماعی

10. It was the embodiment of princely magnificence.
[ترجمه ترگمان]آن تجسمی از شکوه شاهانه بود
[ترجمه گوگل]این تجسم عظمت شاهزاده بود

11. His magnificence are Chinese civilization magnify and expression of ages atmosphere.
[ترجمه ترگمان]شکوه و جلال او تمدن چینی را بزرگ کرده و حالتی از جو اعصار را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]شکوه و عظمت او تمدن چینی بزرگ و بیان جو جو است

12. Henceforth, the abundant bowel movement started his magnificence.
[ترجمه ترگمان]از این پس، حرکت فراوان روده شروع به شکوه و جلال خود کرد
[ترجمه گوگل]از این پس، جنبش روده ای فراوان، شکوه خود را آغاز کرد

13. For who could reject such wondrous magnificence?
[ترجمه ترگمان]چه کسی می توانست چنین شکوه wondrous را رد کند؟
[ترجمه گوگل]برای چه کسی می تواند چنین شکوه شگفت انگیزی را رد کند؟

14. It was a mixture of squalor and magnificence.
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از ناپاکی و شکوه بود
[ترجمه گوگل]این مخلوطی از ناسالم و شکوه بود

15. Now she's back in her official regalia, in all its gleaming purple magnificence.
[ترجمه ترگمان]حالا در لباس رسمی و درخشان او برگشته است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در مجلس رسمی خود، در تمام شکوه بنفش درخشان آن است

the magnificence of Napoleon's coronation ceremony

شکوه مراسم تاجگذاری ناپلئون


the magnificence of God

اورنگ الهی



کلمات دیگر: