1. malnourished children with distended bellies
کودکان دچار سو تغذیه با شکم های بیرون زده
2. the children were pale and malnourished
بچه ها رنگ پریده و دچار سو تغذیه بودند.
3. Tired, malnourished people are prone to infection.
[ترجمه ترگمان]افراد خسته، مبتلا به سو تغذیه مستعد عفونت هستند
[ترجمه گوگل]خسته، سوء تغذیه مردم مستعد ابتلا به عفونت هستند
4. About thirty percent of the country's children were malnourished.
[ترجمه ترگمان]حدود سی درصد از کودکان کشور دچار سو تغذیه شدند
[ترجمه گوگل]حدود سی درصد از کودکان کشور، سوء تغذیه بودند
5. Malnourished children are more likely to succumb to infections.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد کودکان مبتلا به عفونت در معرض عفونت قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]کودکان دچار سوء تغذیه احتمال بیشتری دارند که به بیماری آلوده شوند
6. She was too weak and malnourished to eat.
[ترجمه ترگمان]او بیش از حد ضعیف بود و دچار سو تغذیه شده بود
[ترجمه گوگل]او بیش از حد ضعیف بود و از خوردن غذا ناراحت بود
7. Malnourished anorexic patients are more prone to side-effects and less responsive to medication than are other patients with depression.
[ترجمه ترگمان]بیماران anorexic anorexic بیشتر در معرض عوارض جانبی هستند و نسبت به دیگر بیماران مبتلا به افسردگی کم تر واکنش نشان می دهند
[ترجمه گوگل]بیماران نارسایی مزمن بیشتر در معرض اثرات جانبی و کمتر پاسخگو به دارو هستند نسبت به سایر بیماران مبتلا به افسردگی
8. Food packets were given to malnourished patients.
[ترجمه ترگمان]بسته های غذا به بیماران دچار سو تغذیه داده شدند
[ترجمه گوگل]بسته های غذایی به بیماران دچار سوء تغذیه داده شد
9. Most are malnourished, only saved from starvation by water and food provided enroute by the Red Cross.
[ترجمه ترگمان]اکثر آن ها دچار سو تغذیه هستند و تنها با آب و غذا از طریق صلیب سرخ نگهداری می شوند
[ترجمه گوگل]اکثر آنها سوء تغذیه هستند، فقط از گرسنگی با آب و غذا که از طریق صلیب سرخ به راه می افتد، نجات پیدا می کند
10. From the road the Church looked diseased, scaly, malnourished.
[ترجمه ترگمان]کلیسا از جاده بیمار و scaly و سو تغذیه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]از جاده کلیسا بیمار، پوسته پوسته شده، سوء تغذیه به نظر می رسید
11. True, the child was malnourished but that could not explain certain findings in relation to the CS, namely engorged neck eins. massie cardiomegaly, muffled heart sounds and pulsus paradoxus.
[ترجمه ترگمان]درست است که کودک دچار سو تغذیه شد، اما نتوانست یافته های خاصی را در رابطه با CS، به نام engorged eins توضیح دهد massie cardiomegaly، صدای خفه قلب و pulsus paradoxus
[ترجمه گوگل]درست است که کودک سوء تغذیه بود اما نمی توانست یافته های خاصی را در ارتباط با CS توضیح دهد، یعنی گردن گردن cardiomegaly عظیم، صداهای قلب خنثی و paradoxus پالسوس
12. And, noting that many mothers are also malnourished, he said the humanitarian cost is enormous.
[ترجمه ترگمان]و با اشاره به اینکه بسیاری از مادران دچار سوتغذیه شده اند، او گفت که هزینه بشر دوستانه بسیار زیاد است
[ترجمه گوگل]وی خاطرنشان کرد که بسیاری از مادران نیز سوء تغذیه هستند و گفت که هزینه های انسانی بسیار زیاد است
13. The other outsiders – the poor, malnourished students who wear tattered clothes to school, or the ones with physical disabilities – they get verbally harassed too.
[ترجمه ترگمان]بقیه خارجی ها - دانش آموزانی که مبتلا به سو تغذیه هستند که لباس های پاره به مدرسه می پوشند، یا آن هایی که دارای معلولیت های جسمی هستند - به طور شفاهی اذیت می شوند
[ترجمه گوگل]بیگانه های دیگر - دانش آموزان فقیر، سوء تغذیه ای که لباس مدفوع را به مدرسه می برند یا کسانی که دارای معلولیت های جسمی هستند - نیز به صورت شکنجه مورد آزار قرار می گیرند
14. Patients with analbuminemia are not malnourished andwith simple malnutrition are rarely hypoalbuminemic.
[ترجمه ترگمان]بیماران مبتلا به analbuminemia دچار سو تغذیه نمی شوند و سو تغذیه ساده به ندرت اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به آنفلوانزا مضر نیستند و با سوء تغذیه ساده، به ندرت هیپوآلبومینمی هستند