کلمه جو
صفحه اصلی

maladjusted


معنی : نا سازگار، بی توافق، دژسازگار، کژ سازگار
معانی دیگر : ناسازگار (به ویژه نسبت به شرایط محیط)

انگلیسی به فارسی

ناسازگار، بی توافق، دژسازگار، کژ سازگار


خردمندانه، بی توافق، دژسازگار، کژ سازگار، نا سازگار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: poorly adjusted, esp. to one's environment.
متضاد: well-adjusted

• poorly adjusted, unable to adapt to one's environment
maladjusted children have psychological problems and behave in socially unacceptable ways.

مترادف و متضاد

ناسازگار (صفت)
abhorrent, adverse, incompatible, discordant, alien, disagreeable, poor, ill-sorted, insalubrious, insociable, irreconcilable, maladjusted

بی توافق (صفت)
maladapted, maladjusted

دژ سازگار (صفت)
maladjusted

کژ سازگار (صفت)
maladjusted

maladapted


Synonyms: abnormal, disturbed, messed up, muddled, neurotic, unfit, unstable


جملات نمونه

1. Psychologists are dealing with the problem of maladjusted adolescence and " juvenile delinquency ".
[ترجمه mazaher] روانشناسان با مسئله ی ناسازگاری و تعارض میان والدین و نوجوانان سروکار دارند
[ترجمه ترگمان]روانشناسان با مشکل of نوجوانی و \"بزهکاری نوجوانان\" سر و کار دارند
[ترجمه گوگل]روانشناسان در معرض مشکل ازدواج سالمتی قرار دارند و 'بزهکاری نوجوانان'

2. Is metabolism maladjusted how should recuperate? Rise in the morning and is honey useful? Can fat?
[ترجمه ترگمان]metabolism و metabolism چطور باید بهبود پیدا کنه؟ صبح از خواب بیدار شدی و عزیزم به درد بخوری؟ چاقه؟
[ترجمه گوگل]آیا متابولیسم درست شده است؟ ظهور صبح و عسل مفید است؟ چربی می تواند؟

3. Belong to menstruation after all so maladjusted?
[ترجمه ترگمان]پریود شدن به قاعدگی بعد از همه maladjusted؟
[ترجمه گوگل]پس از همه چی، مالحظه می شود؟

4. The stereotype of a lonely, spoiled, bossy and maladjusted only child dates back to 189 when an American psychologist named Granville Stanley Hall did a research paper on the subject.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک روانشناس آمریکایی به نام Granville استنلی هال یک مقاله تحقیقی در مورد این موضوع انجام داد، کلیشه یک کودک تنها، فاسد، bossy و maladjusted به ۱۸۹ باز می گردد
[ترجمه گوگل]استراتژی یک کودک تنها و تنها، تنها و تنها با فرزندخواندگی روبرو می شود، زمانی که یک روانشناس آمریکایی به نام Granville Stanley Hall یک مقاله پژوهشی در مورد این موضوع، به 189 سالگی می رسد

5. Is menstruation maladjusted what medicine can be treated? May be pregnant?
[ترجمه ترگمان]آیا menstruation maladjusted است که دارو را درمان کند؟ ممکن است باردار شود؟
[ترجمه گوگل]آیا قاعدگی به درستی انجام می شود که دارو را می توان درمان کرد؟ ممکن است باردار باشد؟

6. Years ago, people might have called them selfish, lonely or maladjusted because they were only children.
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش، ممکن بود مردم آن ها را خودخواه، تنها و یا maladjusted بنامند، زیرا آن ها فقط کودکان بودند
[ترجمه گوگل]سالها پیش مردم ممکن بود آنها را خودخواهانه، تنها، یا ناسازگار خواندند؛ چرا که آنها تنها فرزندان بودند

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

8. He's in the right age bracket, forty-five, and from his responses today he would seem to be sexually maladjusted.
[ترجمه ترگمان]او در گروه سنی سمت راست، چهل و پنج ساله است، و امروز از پاسخ های او به نظر می رسد که از نظر جنسی maladjusted جنسی است
[ترجمه گوگل]او 45 سال است که در رده سنی مناسب قرار دارد و امروزه از پاسخ های او به نظر می رسد که از نظر جنسی ناسازگار است

9. It offers special education facilities for children who are maladjusted, usually those referred by the child guidance clinics.
[ترجمه ترگمان]این مدرسه امکانات آموزشی ویژه ای را برای کودکانی که maladjusted هستند، و معمولا آن هایی که توسط کلینیک های هدایت کودک یاد می شوند، ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این مرکز آموزشی ویژه ای را برای کودکانی که اصلا نادیده گرفته می شوند، ارائه می دهند، که معمولا توسط مراکز درمانی هدایت می شوند

10. A large proportion of the children who are television addicts are already maladjusted.
[ترجمه ترگمان]بخش بزرگی از کودکانی که معتاد به تلویزیون هستند در حال حاضر maladjusted هستند
[ترجمه گوگل]بخش بزرگی از کودکان معتاد تلویزیونی در حال حاضر به درستی تغییر کرده اند

11. The insomnia that place of chronic to alvine path inflammation causes, but the limits with lienal maladjusted function of reduce traditional Chinese medical science.
[ترجمه ترگمان]بی خوابی که به درده ای مزمن و التهاب مسیر منجر می شود، اما با تابع lienal maladjusted برای کاهش علم پزشکی سنتی چینی محدود می شود
[ترجمه گوگل]بیخوابی که باعث ایجاد التهاب مزمن در مسیر آلوین می شود، اما محدودیت هایی با عملکرد ناقص لاینال از کاهش علم پزشکی سنتی چین است

12. A woman says leucorrhoea is very much in the evening is menstruation maladjusted how to do?
[ترجمه ترگمان]یک زن می گوید says در غروب in much is maladjusted how to to to to to menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation menstruation
[ترجمه گوگل]یک زن می گوید لوکوره بسیار در شب است، قاعدگی به درستی انجام می شود چگونه؟

13. In addition, sometimes uterine flesh tumour accompanies ovarian function maladjusted, also may be one of infecund reasons .
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، گاهی تومور پوست رحمی همراه با تابع تخمدان maladjusted نیز ممکن است یکی از دلایل infecund باشد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، گاهی اوقات تومور گوسفندهای رحمی با عملکرد بدخیم تخمدان همراه است، همچنین ممکن است یکی از دلایل آلودگی باشد

14. And write down do not want prep against to stimulate a source, the nerve that can add the turn of life in that way is maladjusted, never-failing is vexed for the belt.
[ترجمه ترگمان]و نوشتن نوشتن برای تحریک یک منبع لازم نیست، عصب آنی که می تواند تغییر زندگی را به این روش به آن اضافه کند، maladjusted است، هرگز - در حال ناکامی برای این کمربند نیست
[ترجمه گوگل]و نوشتن نمیخواهید آمادگی را برای تحریک منبع ایجاد کنید، عصبی که میتواند به نوبهی خود زندگی را به این طریق اضافه کند، به درستی اصلاح شده است، هرگز نتوانسته است کمربند را تحریک کند

15. The ratio of hardware cost, software cost and personnel cost is badly maladjusted, and the hardware cost approximately occupies 90%.
[ترجمه ترگمان]نسبت هزینه سخت افزار، هزینه نرم افزار و هزینه پرسنل به شدت کاهش می یابد، و هزینه سخت افزار تقریبا ۹۰ درصد است
[ترجمه گوگل]نسبت هزینه سخت افزار، هزینه های نرم افزاری و هزینه های پرسنل به شدت ناسازگار است و هزینه سخت افزاری تقریبا 90٪ اشغال می کند

پیشنهاد کاربران

نادرست تنظیم شده

ناسازگار با اجتماع

بزه کار

بدتعامل


کلمات دیگر: