کلمه جو
صفحه اصلی

landsman


معنی : بومی، هم میهن، ملوان نا ازموده، اهل خشکی
معانی دیگر : هموطن، هم ولایت، اهل خشکی در مقابل دریانورد، ملوان ساده که هنوز درجه ای نگرفته، کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است

انگلیسی به فارسی

ملوان نا ازموده، اهل خشکی (در مقابل دریانورد)،بومی، هم میهن، ملوان ساده که هنوز درجه ای نگرفته، کسی که زندگی وشغلش در خشکی است


زمین لرزه، ملوان نا ازموده، هم میهن، اهل خشکی، بومی، ملوان سادهکه هنوز درجهای نگرفته، کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: landsmen
• : تعریف: one who dwells or works on land. (Cf. seaman.)

• person who lives and works on land; inexperienced sailor

مترادف و متضاد

بومی (اسم)
autochthon, landsman

هم میهن (اسم)
landsman, compatriot, countryman, countrywoman, patriot

ملوان نا ازموده (اسم)
landsman

اهل خشکی (اسم)
landsman


کلمات دیگر: