کلمه جو
صفحه اصلی

magnetized


معنی : مغناطیسی، مغناطیسی شده
معانی دیگر : مغناطیسی، مغناطیسی شده

انگلیسی به فارسی

مغناطیسی، مغناطیسی شده


مترادف و متضاد

مغناطیسی (صفت)
magnetic, magnetized

مغناطیسی شده (صفت)
magnetized

جملات نمونه

1. magnetized needle
سوزن آهن ربا شده،سوزن کشندا شده

2. his words magnetized all of us
سخنان او همه ی ما را گرفت.

3. Each worker has to carry a magnetized plastic entry card.
[ترجمه ترگمان]هر کارگر باید کارت ورود پلاستیکی مغناطیسی را حمل کند
[ترجمه گوگل]هر کارگر باید یک کارت ورودی پلاستیکی مغناطیسی حمل کند

4. He was magnetized by her beauty.
[ترجمه ترگمان]از زیبایی او مغناطیسی شده بود
[ترجمه گوگل]او زیبایی او را مغناطیسی کرد

5. This screwdriver has been magnetized.
[ترجمه ترگمان] این پیچ گوشتی خیلی مغناطیسی شده
[ترجمه گوگل]این پیچ گوشتی مغناطیسی شده است

6. He magnetized the crowd with his beautiful voice.
[ترجمه ترگمان]با صدای زیبایش جمعیت را مغناطیسی کرد
[ترجمه گوگل]او صدای زیبای او را مغناطیسی کرد

7. This needle has been magnetized.
[ترجمه ترگمان] این سوزن مغناطیسی شده
[ترجمه گوگل]این سوزن مغناطیسی شده است

8. Students are always magnetized by her teaching.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان همیشه با تدریس او مغناطیسی می شوند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان همیشه با آموزش خود مغناطیسی می کنند

9. This disco magnetized young people.
[ترجمه ترگمان] این young مغناطیسی این دیسکو
[ترجمه گوگل]این دیسکو جوانان را مغناطیسی می کند

10. Neodymium - iron - boron is a highly magnetized mate rial which is made from powdered agglutination.
[ترجمه ترگمان]Neodymium - بور یک جفت بسیار مغناطیسه شده ای است که از پودر پودر زده می شود
[ترجمه گوگل]نئودیمیم - آهن - بور ممتاز بسیار مغناطیسی است که از آگلوتیناسین پودر ساخته شده است

11. The wear behaviour of pulse magnetized high speed steel was compared with that of the unmagnetized same material by the pin-on-disk test.
[ترجمه ترگمان]رفتار فرسایش در فولاد سرعت بالا با سرعت بالا در مقایسه با همان مواد با تست دیسک روی دیسک، مقایسه شد
[ترجمه گوگل]رفتار پوششی فولاد با سرعت بالا مغناطیسی پالس با آزمون مشابهی از مغز غیر مغناطیسی با آزمون پین در دیسک مقایسه شد

12. Iron can be magnetized by passing an electric current round it.
[ترجمه ترگمان]آهن می تواند با عبور جریان الکتریکی در اطراف آن مغناطیسی شود
[ترجمه گوگل]آهن را می توان با عبور از یک جریان الکتریکی دور آن مغناطیسی کرد

13. If a electromagnetic pulse valve is always magnetized, it must be checked if the corresponding electronic switch tube is in electric leakage or broken-down.
[ترجمه ترگمان]اگر یک دستگاه پالس الکترومغناطیسی همیشه مغناطیسی باشد، باید چک شود که آیا لوله سوییچ الکترونیکی مربوطه در نشت الکتریکی یا شکسته باشد یا نه
[ترجمه گوگل]اگر شیر پالس الکترومغناطیسی همیشه مغناطیسی باشد، باید بررسی شود که آیا لوله سوئیچ الکترومغناطیسی در نشتی الکتریکی یا شکسته شده است

14. Magnetized water samples were measured by the positron annihilation lifetime spectrometer.
[ترجمه ترگمان]نمونه های آب magnetized توسط طیف سنجی lifetime عمر positron اندازه گیری شدند
[ترجمه گوگل]نمونه های آب مغناطیسی با استفاده از طیف سنج طول عمر ناپدید شدن پوزیترون اندازه گیری شد

15. A highly magnetized piece of steel will attract and lift a piece of unmagnetized steel ten times its own weight.
[ترجمه ترگمان]یک تکه فولاد به شدت مغناطیسی، قطعه ای از فولاد unmagnetized را ۱۰ برابر وزن خودش جذب و بلند می کند
[ترجمه گوگل]یک قطعه فولاد بسیار مغناطیسی، قطعه ای از فولاد غیرمجاز را جذب و بلند می کند که ده برابر وزن آن است


کلمات دیگر: