کلمه جو
صفحه اصلی

laureate


معنی : جایزهدار، ملک الشعراء، برجسته، اراسته ببرگ غار
معانی دیگر : (تاج یا حلقه ی گل برای روی سر) از برگ غار، از برگ بو، دهمستی، (برای بزرگداشت و افتخار) دارای تاج برگ غار، (به ویژه در میان شاعران) برجسته، مرشد، سرور، رجوع شود به: poet laureate، ستوده، بزرگوار، پر افتخار، (قدیمی) مورد تجلیل و تکریم قرار دادن

انگلیسی به فارسی

برنده جایزه، جایزهدار، ملک الشعراء، برجسته، اراسته ببرگ غار


اراسته ببرگ غار، (مجازا) جایزه دار، برجسته، ملکالشعرا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: deserving honor or high praise.
اسم ( noun )
مشتقات: laureateship (n.)
(1) تعریف: one honored for achievement in a particular field or by a particular award, esp. in the arts or sciences.

- He is a Nobel laureate in economics.
[ترجمه ترگمان] او برنده جایزه نوبل در اقتصاد است
[ترجمه گوگل] او برنده جایزه نوبل در اقتصاد است

(2) تعریف: see poet laureate.

• one who has been honored or received an award for outstanding achievement in a particular field; poet laureate
worthy of honor, deserving recognition; crowned with laurels as a mark of distinction; honored for outstanding achievement in a particular field

مترادف و متضاد

جایزه دار (اسم)
laureate

ملک الشعراء (اسم)
laureate

برجسته (صفت)
prime, master, striking, leading, protuberant, distinguished, outstanding, illustrious, dominant, bossed, prominent, eminent, bossy, gibbous, bulging, convex, bunchy, famous, predominant, egregious, noted, dome-shaped, kenspeckle, embossed, knobby, laureate, noticeable, overriding, palmary, stereometric, supereminent, torose

اراسته ببرگ غار (صفت)
laureate

جملات نمونه

1. He was a Nobel laureate in physics.
[ترجمه ترگمان]او برنده جایزه نوبل فیزیک بود
[ترجمه گوگل]او جایزه نوبل فیزیک بود

2. A human interest story, featuring the second-youngest Nobel laureate in history, seemed to him much more promising.
[ترجمه ترگمان]یک داستان جالب توجه انسان، که دومین برنده جایزه نوبل در تاریخ است، بسیار امیدوار کننده به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]داستان منافع انسانی، که شامل دومین جوانترین برنده جایزه نوبل در تاریخ است، به نظر می رسید او بسیار امیدوار کننده بود

3. Later he became poet laureate of the United States.
[ترجمه ترگمان]او بعدها شاعر مشهور ایالات متحده شد
[ترجمه گوگل]بعدها او به عنوان شاعر آمریکایی تبدیل شد

4. Adult family members or professional assistants, accompanying the Laureate are welcome as Paying guests.
[ترجمه ترگمان]اعضای خانواده بزرگ سال و یا دستیاران حرفه ای، همراه با Laureate به عنوان مهمان ها مورد استقبال قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]اعضای خانواده بزرگسال یا دستیارهای حرفه ای همراه با غیبت به عنوان مهمان پرداخت می پذیرند

5. Harold Pinter, the British playwright and Nobel laureate famous for brooding portrayals of domestic life and his barbed politics, died aged 78 on Christmas Eve after battling cancer.
[ترجمه ترگمان]هارولد پینتر، نمایشنامه نویس بریتانیایی و برنده جایزه نوبل و برنده جایزه نوبل ادبیات در زندگی خانوادگی و سیاست خاردار او، در سال ۷۸ در شب کریسمس بعد از مبارزه با سرطان درگذشت
[ترجمه گوگل]هارولد پینتر، نایب رئیس مجلس بریتانیا و برنده جایزه نوبل معروف به تصویربرداری از زندگی خانوادگی و سیاست های خردشده او، پس از مبارزه با سرطان در سن 75 سالگی درگذشت

6. VOICE: Who is the laureate you mentioned?
[ترجمه ترگمان]اون laureate که بهش اشاره کردی کیه؟
[ترجمه گوگل]صدای جیر جیر: چه کسی برنده جایزه شما است؟

7. Contributors have included a Nobel laureate and an an insane asylum, among thousands of others.
[ترجمه ترگمان]همکاران شامل برنده جایزه نوبل و یک آسایشگاه روانی در میان هزاران نفر دیگر هستند
[ترجمه گوگل]همکاران از جمله هزاران نفر دیگر، یک برنده نوبل و یک پناهنده دیوانه را شامل می شوند

8. He was awarded the poet laureate by the queen.
[ترجمه ترگمان]او برنده جایزه شاعر توسط ملکه شد
[ترجمه گوگل]او اهل شاعر توسط ملکه اهدا شد

9. Murphy and Nobel laureate Gary Becker and has defined economists'approaches to addiction ever since.
[ترجمه ترگمان]مورفی و برنده جایزه نوبل، گری بکر، از آن زمان تا کنون روش های اقتصاددانان را برای اعتیاد تعریف کرده است
[ترجمه گوگل]گری بکر، مورفی و برنده جایزه نوبل است و تا به امروز از تعاریف اقتصاددانان برای اعتیاد تعریف شده است

10. Nobel laureate Enrico Fermi, discussing this observation with colleagues over lunch in 1950, asked, logically: "Where are they?"
[ترجمه ترگمان]برنده جایزه نوبل، انریکو فرمی، در مورد این مشاهده با همکاران در طول نهار در سال ۱۹۵۰، به طور منطقی پرسید: \"آن ها کجا هستند؟\"
[ترجمه گوگل]انریکو فارمی، برنده جایزه نوبل، در مورد این مشاهدات با همکاران خود در طول ناهار در سال 1950 بحث کرد، منطقی: 'کجا هستند؟'

11. This is the wisdom of 1986 Nobel Laureate James Buchanan, one of the most prolific and original economists of the twentieth century.
[ترجمه ترگمان]این حکمت، برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۸۶، جیمز بیوکنن، یکی از the و prolific اقتصاددانان قرن بیستم است
[ترجمه گوگل]این عقل از سال 1986 جایزه نوبل جیمز بوچانان، یکی از اقتصاددانان پربار و اصلی قرن بیستم است

12. Along with Nobel Peace Prize laureate Elie Wiesel, Havel hosts the annual Forum 2000 meeting in Prague, bringing together global political leaders and academics to discuss pressing world problems.
[ترجمه ترگمان]در کنار \"الی Wiesel\" برنده جایزه صلح نوبل، havel میزبان اجلاس سالانه سال ۲۰۰۰ در پراگ است که رهبران سیاسی جهانی و دانشگاهیان را گرد هم می آورد تا مشکلات جهانی را مورد بحث و بررسی قرار دهد
[ترجمه گوگل]هیل، همراه با الای ویزل، برنده جایزه صلح نوبل، میزگرد سالانه 2000 مجمع سال 2000 را در پراگ برگزار می کند و رهبران سیاسی و دانشگاهیان جهان را برای بحث در مورد مشکلات جهانی مطرح می کند

13. In the 1970s, Nobel laureate Linus Pauling popularized the idea that vitamin C could prevent colds.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۷۰، پاولینگ برنده جایزه نوبل، این ایده را رواج داد که ویتامین C می تواند از سرماخوردگی جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]در دهه 1970، لینوس پائولینگ، برنده جایزه نوبل، این ایده را مطرح کرد که ویتامین C می تواند از سرماخوردگی جلوگیری کند

14. He was excellently placed to be the next Poet Laureate when the position fell vacant in ninety-six.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این مقام در نود و شش سالگی خالی شد، او به خوبی قرار داده شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که موقعیت در شصت و شش سالگی خالی شد، او به خوبی جایزه پوکر بعدی را قرار داد

پیشنهاد کاربران

برنده جایزه

برنده_برنده جایزه


کلمات دیگر: