کلمه جو
صفحه اصلی

leggy


معنی : پایه دار، پروپاچه دار
معانی دیگر : دارای پاهای زشت و دراز، لنگ دراز، (عامیانه) دارای پاهای بلند و قشنگ، خوش پر و پاچه، (عامیانه - گیاه شناسی) دارای ساقه ی بلند و برگ های دور از هم

انگلیسی به فارسی

ساق پا، پایه دار، پروپاچه دار


پایه دار، پروپاچه دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: leggier, leggiest
مشتقات: legginess (n.)
• : تعریف: having particularly long legs.

• long-legged; having attractive legs; exposing the legs (in a show, etc.)
if you describe someone, usually a woman, as leggy, you mean that they have very long legs.

مترادف و متضاد

پایه دار (صفت)
legged, leggy

پروپاچه دار (صفت)
leggy

جملات نمونه

1. a leggy colt
کره اسب پا دراز

2. a leggy girl
دختر خوش پر و پاچه

3. a leggy plant
گیاه ساقه بلند و کم برگ

4. Leggy blondes are two a penny in Hollywood.
[ترجمه ترگمان]بلوند Leggy دو پنی در هالیوود هستند
[ترجمه گوگل]مو قرمز دوقلو در هالیوود است

5. The leggy beauty was none other than our own Naomi Campbell.
[ترجمه ترگمان]زیبایی leggy چیزی جز Naomi Campbell ما نبود
[ترجمه گوگل]زیبایی لگن هیچ کدام از ما نائومی کمپبل نبود

6. He was six feet four, all lanky and leggy.
[ترجمه ترگمان]قدش شش و چهار متر بود
[ترجمه گوگل]او شش فوت چهار، همه چهره و پاشیده بود

7. She was a tall leggy blonde.
[ترجمه ترگمان]اون یه دختر قد بلند و بلند قد بود
[ترجمه گوگل]او یک پیراهن بلند قد بلند بود

8. Nice enough creature, I suppose - leggy, dark hair.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم به اندازه کافی قشنگ باشد، leggy، موهای تیره
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی زیبا، من فکر می کنم - موی صاف، موهای تیره

9. The redhead was leggy and had a terrific figure.
[ترجمه ترگمان]مو قرمز دار نشسته بود و هیکل فوق العاده ای داشت
[ترجمه گوگل]مو قرمز بود leggy و دارای یک شکل فوق العاده بود

10. Leggy Linda Lusardi has just been told that her new job involves moving in with seven adoring men.
[ترجمه ترگمان]leggy لیندا Lusardi به تازگی گفته شده است که شغل جدید او شامل حرکت با هفت مرد adoring است
[ترجمه گوگل]Leggy Linda Lusardi به تازگی گفته شده است که شغل جدیدش شامل انتقال هفت نفر از مردان محترم می شود

11. All foliage on leggy marginals such as marsh marigolds should also be cut back.
[ترجمه ترگمان]همه برگ ها روی leggy مثل مرداب هستند که باید از آن جدا شوند
[ترجمه گوگل]تمام شاخساره های حاشیه های پا مانند گرگ های جنگلی نیز باید کاهش یابد

12. Robert arrived at the party with a leggy brunette.
[ترجمه ترگمان]رابرت با یه دختر سبزه دار به مهمونی اومد
[ترجمه گوگل]رابرت با یک سبیل پاشیده وارد حزب شد

13. They particularly wanted to look leggy, busty and skinny, he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: اونا خیلی دوست داشتن leggy رو پیدا کنن، گنده و لاغر
[ترجمه گوگل]او گفت که آنها به خصوص می خواستند به نظر برسد، بیدمشک و لاغر باشد

14. Wow! She's leggy, busty, curvaceous, everything.
[ترجمه ترگمان]! وای leggy، busty، curvaceous، همه چیز
[ترجمه گوگل]وای! او پاشیده، بیدمشک، پیچ خورده، همه چیز است

15. He did this by training the leggy birds to land on mats on the ground.
[ترجمه ترگمان]او این کار را با آموزش پرنده های leggy روی زمین روی زمین انجام داد
[ترجمه گوگل]او این کار را با آموزش پرندگان لخت به زمین روی زمین انجام داد

a leggy colt

کره اسب پا دراز


a leggy girl

دختر خوش پر و پاچه


a leggy plant

گیاه ساقه‌بلند و کم‌برگ



کلمات دیگر: