کلمه جو
صفحه اصلی

manic


معنی : دیوانه
معانی دیگر : (روان پزشکی) وابسته به یا دچار یا همانند روان شیدایی یا جنون تحریکاتی، شیدا

انگلیسی به فارسی

دیوانه، شیدا


مانیک، دیوانه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, related to, or affected by mania, esp. the excitable state in manic-depressive disorders.
متضاد: calm, depressive
مشابه: nervous

• of or pertaining to mania, affected with mania
you use manic to describe behaviour which is very energetic, because the person concerned is excited or anxious.

مترادف و متضاد

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

crazy


Synonyms: berserk, crazed, demented, deranged, excited, flipped, flipped out, freaked out, freaky, frenzied, high, hopped up, insane, lunatic, mad, maniacal, nutty, overexcited, psychotic, rabid, raving, turned out, unbalanced, up, wild


Antonyms: sane


overexcited, crazy


Synonyms: berserk, crazed, demented, deranged, excited, flipped, flipped out, freaked out, freaky, frenzied, high, insane, lunatic, mad, nutty, psychotic, rabid, raving, turned-out, unbalanced, up, wild


Antonyms: balanced, calm, sane


جملات نمونه

1. Tonight he is manic, wired and uptight.
[ترجمه فاطمه] امشب او دیوانه شده، عجیب و عصبی است
[ترجمه ترگمان]امشب او دیوانه شده و عصبی و عصبی است
[ترجمه گوگل]امشب مانی، سیمی و صاف است

2. She seemed slightly manic.
[ترجمه ترگمان]کمی دیوانه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او کمی مینیک به نظر می رسید

3. He's a bit manic - I wish he'd calm down.
[ترجمه ترگمان]او کمی دیوانه است - ای کاش آرام بود
[ترجمه گوگل]او کمی مانیکور است - آرزو می کنم او آرام شود

4. Things are manic in the office at the moment.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر همه چیز دیوانه وار در دفتر کار می کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در حال حاضر در حال حاضر در حال کار مینشینیم

5. Mortimer continued to shoot, a manic grin on his face.
[ترجمه ترگمان]مورتیمر همچنان به شلیک کردن ادامه داد، لبخند جنون آمیزی بر چهره اش نقش بست
[ترجمه گوگل]مورتیمر همچنان به ضرب و شتم ادامه داد، یک افسانه مینیک روی صورتش

6. He was really manic.
[ترجمه ترگمان] اون واقعا قاطی کرده بود
[ترجمه گوگل]او واقعا مانی بود

7. Manic brushing will only cause frizz.
[ترجمه ترگمان]مسواک زدن تنها باعث frizz می شود
[ترجمه گوگل]مسواک زدن مانی تنها سبب می شود

8. The performers had a manic energy and enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]اجراکنندگان، انرژی و شور و شوق جنون آمیزی داشتند
[ترجمه گوگل]هنرمندان انرژی و شور و شوق داشتند

9. Her mother is a manic depressive.
[ترجمه ترگمان]مادر او افسرده کننده است
[ترجمه گوگل]مادرش افسردگی مانی است

10. He seemed to have an almost manic energy.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او تقریبا یک انرژی دیوانه کننده دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید انرژی تقریبا مانیک داشته باشد

11. Manic depressives oscillate between depression and elation.
[ترجمه ترگمان]نوسان depressives بین افسردگی و شادی نوسان می کند
[ترجمه گوگل]افسردگی های مانیک بین افسردگی و تحریک وجود دارد

12. Just something to distinguish hair f nail manic facial. How does that sound to you?
[ترجمه ترگمان]فقط یه چیزی برای تشخیص موهای پریشان چهره این چطور به نظرت میاد؟
[ترجمه گوگل]فقط چیزی برای تشخیص مو ناخن مانیک صورت چگونه این صدا برای شماست؟

13. Williams is a comedian with a lot of manic energy.
[ترجمه ترگمان]ویلیامز یک کمدین با مقدار زیادی انرژی دیوانه است
[ترجمه گوگل]ویلیامز کمدی است که انرژی زیادی دارد

14. Events unfolded with a manic slowness at first.
[ترجمه ترگمان]ابتدا با کندی دیوانه وار شروع به صحبت کرد
[ترجمه گوگل]در ابتدا، رویدادها با کم وخامت مانیک به وجود آمدند

15. Let us take a forceful manic who is displaying and functioning on 500 arbitrary units of life force.
[ترجمه ترگمان]بگذارید یک دیوانه قوی را انتخاب کنیم که ۵۰۰ واحد دل خواه از نیروی زندگی را نمایش می دهد و اجرا می کند
[ترجمه گوگل]اجازه دهید ماجراجویی نیرومند را ببینیم که در 500 واحد دلخواه نیروی زندگی نمایش داده و کار می کند

پیشنهاد کاربران

خبط دماغی، به فردی گویند که ضعف قوای دماغی دارد.


manic ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: شیدا
تعریف: 1. ویژگی فرد دچار شیدایی|||2. فرد دچار شیدایی


کلمات دیگر: