1. Old law-givers said that the father of a menstruating girl should marry her off immediately.
[ترجمه ترگمان]شوهر سابق - گفت که پدر یک دختر در سن قاعدگی باید فورا با او ازدواج کند
[ترجمه گوگل]قانونگذاران قدیم گفتند که پدر یک دختر قاعدگی باید فورا ازدواج کند
2. Allegorical portrait by Levitsky of the empress as Lawgiver in the temple of Justice.
[ترجمه ترگمان]تصویر Allegorical از Levitsky ملکه به عنوان Lawgiver در معبد عدالت
[ترجمه گوگل]پرتره الگوریتم Levitsky از شخص ثروتمند به عنوان قانونگذار در معبد عدالت
3. There is only one lawgiver and judge, he who is able to save and to destroy.
[ترجمه ترگمان]تنها یک قانون گذار و قانون گذار وجود دارد که او قادر به نجات و نابود کردن آن است
[ترجمه گوگل]تنها یک قانونگذار و قاضی وجود دارد که قادر است نجات و نابود کند
4. There is only one Lawgiver and Judge, the one who is able to save and destroy.
[ترجمه ترگمان]فقط یک قاضی و قاضی وجود دارد، کسی که می تواند نجاتش دهد و نابود کند
[ترجمه گوگل]تنها یک قانونگذار و قاضی وجود دارد، کسی که قادر به نجات و نابودی است
5. Indeed, the great lawgiver Solon once contemplated making marriage compulsory, and in Athens under Pericles bachelors were excluded from certain important public positions.
[ترجمه ترگمان]در واقع، قانونگذاری بزرگ lawgiver که زمانی به فکر ازدواج اجباری افتاد، و در آتن، تحت پریکلس، از مشاغل مهم دولتی محروم شدند
[ترجمه گوگل]در واقع، سولون، یکی از صاحبنظران بزرگ، یک بار قصد داشت که ازدواج اجباری باشد، و در آتن تحت لیسانس پریکلس از برخی موقعیتهای مهم مهم عمومی کنار گذاشته شد
6. Nothing was too trivial for the Hindoo lawgiver, however offensive it may be to modern taste.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز برای این lawgiver هندو که هر قدر هم که توهین آمیز باشد ناچیز است
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای قانونگذاران هندو چیزی بیش از حد بی اهمیت نبود، هرچند تهاجمی ممکن است به طعم مدرن باشد
7. He wanted to be a lawgiver, but he became a mythmaker.
[ترجمه ترگمان]او می خواست a باشد، اما تبدیل به یک mythmaker شد
[ترجمه گوگل]او می خواست قانونگذار باشد، اما او تبدیل به یک اسطوره شد
8. The world is crying out for a lawgiver.
[ترجمه ترگمان]جهان برای یک قانون گذار گریه می کند
[ترجمه گوگل]جهان برای یک قانون گذار گریه می کند
9. There is one lawgiver, who is able to save and to destroy: who art thou that judgest another?
[ترجمه ترگمان]یک lawgiver هست که می تواند نجاتش دهد و نابود کند: تو کیستی؟
[ترجمه گوگل]یک قانونگذار وجود دارد که قادر است نجات و نابود کند: چه کسی هستی که دیگری را قضاوت کنی؟
10. It is always a kind of model, model and original shape that lawgiver and penal code theoretician set up together to interact .
[ترجمه ترگمان]این مدل همیشه نوعی مدل، مدل و شکل اصلی است که قانون گذار و قانون جزا با یکدیگر ایجاد شده اند تا با یکدیگر تعامل داشته باشند
[ترجمه گوگل]این همیشه نوعی مدل، مدل و شکل اصلی است که نظریه پرداز قانونگذار و قانون مجازات برای برقراری ارتباط برقرار می کند
11. Napoleon is th Mahomet of the West, and is worshipped by his commonplace but ambitions followers, not only as a leader and lawgiver, but also as the personification of equality.
[ترجمه ترگمان]ناپلئون محمد (محمد)غرب است و توسط پیروان معمولی اما جاه طلبی او، نه تنها به عنوان رهبر و قانون گذار، بلکه به عنوان مظهر تساوی پرستش می شود
[ترجمه گوگل]ناپلئون Mahomet از غرب است، و توسط عرف عمومی او، اما پیروان جاه طلبی، نه تنها به عنوان یک رهبر و قانونگذار، بلکه به عنوان شخصیت برابری پرستش
12. Once a person accepts Allah as his Creator, Sustainer and Lawgiver, he cannot follow other gods.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک نفر الله را به عنوان خالق خود، Sustainer و Lawgiver بپذیرد، نمی تواند خدایان دیگر را دنبال کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک فرد خدا را به عنوان خالق خود، پایدار و قانونگذار پذیرد، نمی تواند از خدایان دیگر پیروی کند
13. The princes digged the well, the nobles of the people digged it, by the direction of the lawgiver, with their staves. And from the wilderness they went to Mattanah.
[ترجمه ترگمان]پرنس ها به خوبی زمین را digged، اشراف مردم آن را کنده، به جهت of، با چوب های خود، زمین را کنده بودند و از بیابان به Mattanah رفتند
[ترجمه گوگل]شاهزادگان چاه را به چاه انداختند، اشراف مردم آن را با جهت گیری صالحان، با حوضچه هایشان، آن را حفر کردند و از بیابان به ماتانا رفتند
14. At one point, Churchill went as far as to call Mussolini the "Roman genius. . . the greatest lawgiver among men. "
[ترجمه ترگمان]در یک نظر، چرچیل تا آنجا رفت تا موسولینی را \"نابغه روم، بزرگ ترین قانون گذار میان آدمیان\" بنامند
[ترجمه گوگل]در یک نقطه، چرچیل تا آنجا که موسولینی را 'نبوغ رومی' نامید، رفت بزرگترین قانونگذار در میان مردان '