کلمه جو
صفحه اصلی

lanky


معنی : دراز و باریک، لندوک
معانی دیگر : زیاده قد بلند و لاغر، دراز بی خاصیت، دراز و لاغرو، لق لقو

انگلیسی به فارسی

لندوک، دراز وباریک


گره خورده، دراز و باریک، لندوک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: lankier, lankiest
مشتقات: lankily (adv.), lankiness (n.)
• : تعریف: tall and thin to the point of awkwardness; rawboned.
مترادف: gangly, weedy
متضاد: squat
مشابه: angular, bony, gaunt, gawky, rawboned, scraggy, scrawny, spindly

- A lanky adolescent may grow into a lean and graceful adult.
[ترجمه ترگمان] ممکن است یک نوجوان لاغر اندام به یک بزرگ سال لاغر و موقر تبدیل شود
[ترجمه گوگل] یک نوجوان بالغ ممکن است به یک بالغ لاغر و زیبا برسد

• tall and thin, lean, bony
someone who is lanky is tall and thin and moves rather awkwardly.

مترادف و متضاد

دراز و باریک (صفت)
narrow, lanky, weedy

لندوک (صفت)
legged, lanky

tall and thin


Synonyms: angular, attenuated, beanpole, beanstalk, bony, broomstick, extenuated, gangling, gangly, gaunt, lean, meager, rangy, rawboned, scraggy, scrawny, slender, spare, spindling, spindly, stilt, stringy, twiggy, weedy


Antonyms: squat


جملات نمونه

1. Tom was a lanky boy with long skinny legs.
[ترجمه ترگمان]تام پسر لاغری بود با پاهای لاغرش
[ترجمه گوگل]تام یک پسر چاق با پاهای بلند لاغر بود

2. I was your typical lanky teenager.
[ترجمه ترگمان]من نوجوون های معمولی تو بودم
[ترجمه گوگل]من نوجوان معمولی شما بودم

3. He was six feet four, all lanky and leggy.
[ترجمه ترگمان]قدش شش و چهار متر بود
[ترجمه گوگل]او شش فوت چهار، همه چهره و پاشیده بود

4. The lanky, 6-foot-4-inch captain coordinates the moves with military police, engineers, medics and rescue crews.
[ترجمه ترگمان]این سروان با شش فوت و ۴ اینچی حرکات پلیس نظامی، مهندسین، پزشکان و خدمه را هماهنگ می کند
[ترجمه گوگل]کاپیتان چرک، 6 پا و 4 اینچ حرکت را با پلیس نظامی، مهندسان، پزشکان و خدمه های نجات هماهنگ می کند

5. We were met by a tall, lanky youth called Yusef.
[ترجمه ترگمان]ما با یک جوان بلند قد بلند و لاغر آشنا شدیم که به نام yusef نامیده می شد
[ترجمه گوگل]ما توسط یک جوان بلند و جوان با نام یوسف ملاقات کردیم

6. He remembered the merchant, long, lanky, and lugubrious of countenance.
[ترجمه ترگمان]به یاد بلورفروش، دراز و دراز و شوم افتاده بود
[ترجمه گوگل]او تاجدار را به یاد می آورد، طولانی، چرانی و دلگرم کننده ی صورت

7. He bent his lanky frame into the small car.
[ترجمه ترگمان]قاب lanky را روی اتومبیل کوچک خم کرد
[ترجمه گوگل]او خم شده قاب فرورفته خود را به ماشین کوچک است

8. He was tail and lanky and had a long reddish brown beard and lectured in a voice that was basso and happy.
[ترجمه ترگمان]او دم باریک و دراز کشیده و ریش بلند و قهوه ای رنگی داشت و با صدایی که پوشیده بود و خوشحال بود، سخنرانی کرد
[ترجمه گوگل]او دایره و چرک بود و یک ریش بلند قهوه ای مایل به قرمز داشت و با صدایی که باسو و خوشحال بود سخنرانی کرد

9. A lanky boy was skewed, one half of his body sliding from the other.
[ترجمه ترگمان]یک پسر بلند قد کشیده به نظر می رسید، یکی از نصف بدنش از دست دیگر لیز می خورد
[ترجمه گوگل]یک پسر چاق و چسبیده بود، نیمی از بدنش از طرف دیگر کشید

10. The tall lanky figure of Billy Tolboys was slouched in the comer seat by the fire.
[ترجمه ترگمان]پیکر بلند و بلند بیلی Tolboys در کنار بخاری کج شده بود
[ترجمه گوگل]چهره بلند بالایی Billy Tolboys در صندلی Comer توسط سوزان افتاده بود

11. The lanky Moody rode his luck to score his second century at the highest level.
[ترجمه ترگمان]مو دی باریک موفق شد که قرن دوم را به بالاترین درجه برساند
[ترجمه گوگل]Moody چشمانداز شانس خود را برای رسیدن به قرن دوم خود را در بالاترین سطح

12. He was lanky, pale and serious, with dark, bushy sideburns and a handsome Che Guevara mustache.
[ترجمه ترگمان]قد بلند، رنگ پریده و جدی، با خط ریش و ریش پرپشت و سبیل خوش Guevara
[ترجمه گوگل]او چرک، پریده و جدی بود، با درختان تیره و تیره و سبیل خوش تیپ چو گوارا

13. Kareem, a tall, lanky thirteen-year-old black youth has just finished a performance that brought down the house.
[ترجمه ترگمان]کریم، یک جوان بلند قد و اندام ۱۳ ساله، کارش را به پایان رسانده و خانه را به پایان رسانده است
[ترجمه گوگل]Kareem، یک جوان سیاه پوست سیزده و بلند، که به تازگی کار کرده است، عملکردی را به پایان رسانده است که خانه را برانگیخته است

14. But somehow, he thought, the lanky, lively lad and the small, dull-looking lass fitted together in friendship.
[ترجمه ترگمان]اما در دل گفت: اما به هر حال، پسرک باریک اندام و سرزنده و دختر کوچک و dull با هم در دوستی جا به جا می شوند
[ترجمه گوگل]اما به نوعی، او تصور کرد، مردی باشکوه و پر جنب و جوش و لس کوچولو، خیره کننده به نظر می رسد در دوستی نصب شده است

15. She was transformed from a lanky adolescent into a willowy young woman.
[ترجمه ترگمان]او از یک نوجوان لاغر اندام به یک زن جوان (willowy)تبدیل شد
[ترجمه گوگل]او از یک نوجوان بالغ به یک زن جوان خوش تیپ تبدیل شده است

پیشنهاد کاربران

دیلاق

دراز بی قواره

پوست استخوان

لندوک
دارز بدقواره
به شکل خیلی زشتی دراز و لاغر و دست پا چلفتی

Ungracefully tall, thin and gawky


کلمات دیگر: