کلمه جو
صفحه اصلی

lately


معنی : تازه، اخیرا، بتازگی
معانی دیگر : تازگی، این اواخر

انگلیسی به فارسی

اخیرا، بتازگی


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: recently.
مترادف: latterly, recently
مشابه: heretofore, new

• recently, in recent times
if something has happened or been happening lately, it has happened or been happening in the recent past.

مترادف و متضاد

تازه (قید)
lately, recently

اخیرا (قید)
late, new, newly, lately

بتازگی (قید)
newly, lately, recently

new, recently


Synonyms: afresh, anew, a short time ago, in recent times, just now, latterly, newly, not long ago, of late


Antonyms: in the past, old


جملات نمونه

1. lately he has been putting on airs
اخیرا خیلی باد توی غبغب خود می اندازد.

2. lately his attention has been switched to old carpets
اخیرا توجه او به فرش های قدیمی معطوف شده است.

3. he has gotten married lately
تازگی زن گرفته است.

4. his work has gone off lately
اخیرا کار او بد شده است.

5. she had been feeling poorly lately
این اواخر ناخوش شده بود.

6. the cold bug has been pretty nasty lately
میکروب سرماخوردگی این روزها بیداد می کند.

7. the market has been in poor shape lately
اخیرا وضع بازار بد بوده است.

8. there has been some good stuff on tv lately
اخیرا تلویزیون چیزهای خوبی را نشان می دهد.

9. he can't do anything else, because thoughts of marriage have lately preoccupied him
کار دیگری از او ساخته نیست چون اخیرا فکر و ذکرش ازدواج شده است.

10. She's been having a tough time of it lately.
[ترجمه $🤑$] ان زن در این اواخر دوران سختی را پشت سر گذاشته
[ترجمه N] او اخیراً شرایط سختی را پشت سر گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این اواخر دوران سختی رو پشت سر گذاشته
[ترجمه گوگل]او اخیرا دشوار از آن بوده است

11. George has taken up with Lucy lately.
[ترجمه ترگمان] جورج \"اخیرا با\" لوسی \"رابطه برقرار کرده\"
[ترجمه گوگل]جورج اخیرا با لوسی مشغول به کار شده است

12. He's taken quite a few knocks lately.
[ترجمه ترگمان]تازگی ها چند تا ضربه خورده
[ترجمه گوگل]او چندین بار دستگیر شده است

13. Have you observed any changes lately?
[ترجمه فرهید] آیا به تازگی تغییرات را مشاهده کرده اید؟
[ترجمه بهزاد فخارزاده] ایا اخیران تغییری حس کرده اید؟
[ترجمه به شما چه مربوط] آیا به تازگی تغییری را شاهد بوده اید
[ترجمه ترگمان]تازگی ها تغییری دیدید؟
[ترجمه گوگل]آیا اخیرا تغییرات را مشاهده کرده اید؟

14. Orders have been falling off lately;we must advertise more.
[ترجمه ترگمان]این اواخر فرمان صادر شده است و ما باید بیشتر تبلیغ کنیم
[ترجمه گوگل]سفارشات اخیرا سقوط کرده اند؛ باید بیشتر تبلیغ کنیم

15. Lately there has been a trend towards hiring younger, cheaper employees.
[ترجمه ترگمان]این اواخر گرایش به استخدام کارمندان جوان تر و ارزان تر بوده است
[ترجمه گوگل]به تازگی روند استخدام کارمندان جوان و ارزان تر به وجود آمده است

16. We've had some dreadful weather lately.
[ترجمه ترگمان]این اواخر هوا خیلی بدی داشتیم
[ترجمه گوگل]اخیرا هوا وحشتناک بود

17. I haven't been feeling so well lately.
[ترجمه فرهان] اخیرا احساس خوشایندی ندارم
[ترجمه ترگمان]این اواخر حالم خوب نیست
[ترجمه گوگل]من اخیرا احساس نکردم

He has gotten married lately.

تازگی زن گرفته است.


Lately, he does not answer my greeting.

اخیراً جواب سلام مرا نمی‌دهد.


پیشنهاد کاربران

Recently

Not long ago ; recently


Not long ; recently

تازگی ها، این اواخر

به تازگی ، این اواخر ، این روز ها

not long ago; recently
به تازگی _ اواخر _ اخیرا

به تازگی
not long ago ; recently
کانون زبان ایران __ ترم Reach3

تازگی اخیرا
کانون زبان ایران ترم ریچ ٣
آنلاین
No long ago ; recently

ب تازگی: lately
تعریف کتاب ساپ
not long ago; recently
جمله دیکشنری
?Hasn't the weather been dreadful lately
کانون زبان ایران

lately = اخیرا ، به تازگی
تو کانون زبان Reach 3 میشه 👇

Not long ago ; recently
لایک فراموش نشه لطفا

In kanon means
Not lang ago ; recently
Reach 3 🥰

Not long ago

هم معنی با recently
به تازگی یا اخیراً

در این اواخر

این اواخر

به تازگی ، اخیرا ، تازگی ها ، در این اواخر ، این اواخر


کلمات دیگر: