کلمه جو
صفحه اصلی

malinger


معنی : خود را بناخوشی زدن، تمارض کردن
معانی دیگر : (برای فرار از کار یا مسئولیت و غیره) خود را به ناخوشی زدن، بیمارنمایی کردن، تمار­ کردن

انگلیسی به فارسی

خود را بناخوشی زدن، تمارض کردن


مالینجر، خود را بناخوشی زدن، تمارض کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: malingers, malingering, malingered
مشتقات: malingerer (n.)
• : تعریف: to pretend illness or injury, esp. in order to be excused from duty or work.

- Do you think he's really sick or just malingering?
[ترجمه ترگمان] تو فکر می کنی او واقعا مریض است یا فقط تمارض می کند؟
[ترجمه گوگل] آیا فکر می کنید او واقعا بیمار است یا فقط مالینگر است؟

• one who slanders, one who makes evil and untrue statements about another
pretend illness to escape duty
if you are malingering, you are pretending to be ill in order to avoid working.

مترادف و متضاد

خود را بناخوشی زدن (فعل)
malinger

تمارض کردن (فعل)
malinger

جملات نمونه

1. And is he really ill or just malingering?
[ترجمه ترگمان]و آیا او واقعا بیمار است یا فقط تمارض می کند؟
[ترجمه گوگل]و آیا او واقعا بیمار است یا فقط مالاریا؟

2. These people are difficult to write off as malingering employees.
[ترجمه ترگمان]نوشتن این افراد برای کارمندان دشوار است
[ترجمه گوگل]این افراد دشوار است به عنوان کارکنان مالینگینگ بنویسند

3. He accused Frank of malingering.
[ترجمه ترگمان]به فرانک تمارض کرد
[ترجمه گوگل]او فرانک را متهم کرد که مالینگر است

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

5. I'm sure he's not malingering. He looked awful when I saw him last night.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که تمارض نیست دیشب که دیدمش وحشتناک به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او مالزی نیست وقتی شب گذشته او را دیدم او به نظر بسیار بدی افتاد

6. And Carter accused us of malingering.
[ترجمه ترگمان]و کارتر ما را به malingering متهم کرد
[ترجمه گوگل]و کارتر ما را به زور زدن متهم کرد

7. Oh no, he wasn't malingering.
[ترجمه ترگمان]آه، نه، تمارض نمی کرد
[ترجمه گوگل]اوه نه، او مالزی نبود

8. I malinger, making small talk.
[ترجمه ترگمان]من تمارض کردم و گپ زدم
[ترجمه گوگل]من دلم برات تنگ شده

9. Some lies malinger, the prescription of diddle doctor goes buying herion kind material.
[ترجمه ترگمان]برخی دروغ می گویند، تجویز پزشک diddle برای خرید مواد kind به فروش می رود
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها مالینگر را در بر می گیرند، نسخه پزشک معالج به خرید مواد هریون می پردازد

10. She was told by her doctor that she was malingering.
[ترجمه ترگمان]دکترش گفته بود که she است
[ترجمه گوگل]او توسط دکتر خود گفته بود که او مالینگر است

11. The report claimed that women may be more likely to malinger than men.
[ترجمه ترگمان]این گزارش ادعا می کند که ممکن است زنان بیشتر از مردان عمل کنند
[ترجمه گوگل]این گزارش ادعا کرد زنان احتمال بیشتری نسبت به مردان دارند

12. He prescribed a painkiller and suggested she keep busy, then he shooed her away and chided her for malingering.
[ترجمه ترگمان]او یک مسکن تجویز کرد و پیشنهاد کرد که سرش شلوغ باشد، سپس او را از اینجا راند و او را به خاطر malingering سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او یک دردسر را تجویز کرد و پیشنهاد کرد که مشغول کار خود باشد، سپس او را دور زد و او را به خاطر زورگویی سرزنش کرد

A malingering soldier.

سربازی که تمارض می‌کند.


پیشنهاد کاربران

کم کاری کردن


کلمات دیگر: