1. knockabout clothing
لباس کار،لباسی که کثیف یا لک شدن آن مهم نیست
2. I've knocked about in most parts of the world in my time.
[ترجمه ترگمان]در زمان خودم در بیشتر قسمت های دنیا در زدم
[ترجمه گوگل]من در زمان من در بسیاری از نقاط جهان دستگیر شده ام
3. I'm sure I've got a copy of 'Time's Arrow' knocking about somewhere.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که یک نسخه از پیکان دار در حال زدن به جایی دارد
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که یک کپی از 'Arrow of Time' را در جایی می گیرم
4. The ship was badly knocked about by storm.
[ترجمه ترگمان]کشتی به شدت با طوفان برخورد کرده بود
[ترجمه گوگل]کشتی به شدت توسط طوفان ضربه زد
5. Is your grandpa still knocking about?
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگت هنوز داره در میزنه؟
[ترجمه گوگل]آیا پدربزرگ شما هنوز در مورد شما گریه می کند؟
6. It had been a good piano in its time, but it was badly knocked about.
[ترجمه ترگمان]در آن موقع یک پیانوی خوب بود، اما بد نبود
[ترجمه گوگل]در آن زمان پیانو خوبی بود، اما در مورد آن به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت
7. He knocked about Africa when he was young.
[ترجمه ترگمان]وقتی جوان بود به آفریقا ضربه می زد
[ترجمه گوگل]وقتی جوان بود او در مورد آفریقا ضربه زد
8. I used to knock about with all the lads from round where Mum lives.
[ترجمه ترگمان]من عادت داشتم همه بچه ها را در همان جایی که مامان زندگی می کند در بزنم
[ترجمه گوگل]من با همه بچه ها از دور که در آن مامان زندگی می کند، مورد استفاده قرار گرفتم
9. Have you any scrap iron knocking about?
[ترجمه ترگمان]آیا در این میان میله های آهنی داری؟
[ترجمه گوگل]آیا شما هر آهن قراضه ای را در اطراف دارید؟
10. That's been knocking about the house for years.
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که در خانه پرسه می زدم
[ترجمه گوگل]سالهاست که در مورد این خانه ضربه زده است
11. Her husband often knocked about with the waitresses and that made her annoyed.
[ترجمه ترگمان]شوهرش اغلب با the در می زد و این کار او را ناراحت می کرد
[ترجمه گوگل]شوهرش اغلب در مورد پیشخدمت ها گریه می کند و باعث ناراحتی او می شود
12. He's not yet thirty, but he's knocked about the world a good deal.
[ترجمه ترگمان]هنوز سی سالش نشده، اما در مورد دنیا معامله خوبی کرده است
[ترجمه گوگل]او هنوز سی ساله نیست، اما او در مورد جهان معامله خوبی انجام داده است
13. No, it's not mine; it's been knocking about the house for years.
[ترجمه ترگمان]نه، مال من نیست؛ سال ها در خانه پرسه می زد
[ترجمه گوگل]نه، من نیستم سالهاست که در مورد خانه مورد ضرب و شتم قرار گرفته است
14. The poor boy is usually knocked about by his stepfather.
[ترجمه ترگمان]این پسر بیچاره معمولا از طرف ناپدری او به این سو و آن سو می رود
[ترجمه گوگل]پسر فقیر معمولا توسط پدربزرگش دست به گریبان است
15. It seems that he's been knocking about here for years.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد سال ها اینجا در زده بوده
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او در سال های گذشته در حال گشت زدن است
16. He gave one of his best knockabout performances in a long time.
[ترجمه ترگمان]او در مدت طولانی یکی از بهترین performances را به او داد
[ترجمه گوگل]او در یک مدت طولانی یکی از بهترین اجرای خود را به دست آورد
17. After years of knockabout abuse in this paper, lets give two muted cheers for Whitbread and their hops.
[ترجمه ترگمان]بعد از سال ها سو استفاده از سو استفاده از سو استفاده از این کاغذ، بیاید دو هورا برای Whitbread و رازک ها بریزیم
[ترجمه گوگل]پس از سالها سوءاستفاده در این مقاله، اجازه می دهد دو سلامتی خنثی برای Whitbread و هویج خود را
18. Her latest, Girls Are Best, is a knockabout look at the overlooked achievements of women down the ages.
[ترجمه ترگمان]آخرین کار او، دختران بهترین هستند، یک نگاه knockabout به دستاوردهای برجسته زنان در سنین پایین است
[ترجمه گوگل]اخیرا، دختران بهترین هستند، نگاهی گذرا به دستاوردهای نادیده گرفته شده زنان در سنین پایین است
19. The clowns gave a knockabout performance.
[ترجمه ترگمان]دلقک ها a رو اجرا کردن
[ترجمه گوگل]دلقک ها عملکرد خوبی داشتند
20. It was at times a knockabout existence.
[ترجمه ترگمان]گاهی وجود a وجود داشت
[ترجمه گوگل]در بعضی مواقع وجود دارد
21. He is unable to separate his contribution to what should be a well-informed debate from a satellite television knockabout.
[ترجمه ترگمان]او قادر نیست سهم خود را به چیزی که باید یک بحث بسیار آگاهانه از تلویزیون ماهواره ای knockabout باشد، از هم جدا کند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند سهم خود را در مورد اینکه چه چیزی باید از یک تلویزیون ماهواره ای به دست آید، جدا کند
22. The film dramatises and elaborates these fears in a knockabout, comic-book style with slightly implausible plot complications.
[ترجمه ترگمان]فیلم dramatises و این ترس ها را در سبک کتاب کمدی، کمدی - کتاب با مشکلات طرح کمی غیر منطقی شرح می دهد
[ترجمه گوگل]این فیلم دراماتیک و ترسناک این ترس ها را در سبک کمیک استریپ و با پیچیدگیهای نامناسب و غیرقابل تصور، ترسیم می کند
23. As the object of Ben Stiller's affection, she's the comic glue that keeps the Farrelly Brothers' knockabout farce tethered to the ground.
[ترجمه ترگمان]به عنوان هدف محبت بن استیلر، او یک چسب فکاهی است که the Farrelly را به زمین وصل می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان هدف از محبت Ben Stiller، او چسب کمیک است که فرانسوی Farrelly Brother's را که از روی صحنه تکان می خورد، نگه می دارد