کلمه جو
صفحه اصلی

mammoth


معنی : ماموت، فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
معانی دیگر : (مجازی) عظیم، بسیار بزرگ، سترگ، غول پیکر، (دیرین شناسی) ماموت (نوعی فیل پشمالو و بزرگ از جنس mammuthus که اکنون منقرض شده است)، فیل بزرگ دوره ماقبل تاری

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) ماموت، فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ


ماموت، فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ


انگلیسی به انگلیسی

• extinct hairy elephantlike mammal which lived in the northern hemisphere during the pleistocene epoch
gigantic, huge, enormous
mammoth means very large indeed.
mammoths were animals like elephants with very long tusks and long hair. mammoths no longer exist.

اسم ( noun )
• : تعریف: a very large extinct mammal related to and resembling the elephant, that lived in the Northern Hemisphere.
مشابه: elephant

- Mammoths had extremely long tusks and shaggy fur.
[ترجمه ترگمان] Mammoths دندان های بسیار بلندی داشت و موی ژولیده داشت
[ترجمه گوگل] ماموت ها خیمه ها و خزهای بسیار بلند داشتند
صفت ( adjective )
• : تعریف: gigantic; huge; enormous.
مترادف: colossal, enormous, gargantuan, giant, gigantic, huge, humongous, immense, prodigious, titanic
متضاد: tiny
مشابه: big, elephantine, jumbo, large, massive, monster, monstrous, monumental, mountainous, tremendous, vast

- They're constructing a mammoth stadium for the Olympic Games.
[ترجمه ترگمان] آن ها در حال ساخت یک استادیوم بزرگ برای بازی های المپیک هستند
[ترجمه گوگل] آنها در حال ساخت یک استادیوم ماموت برای بازی های المپیک هستند
- The inside of the cave is absolutely mammoth.
[ترجمه ترگمان] داخل غار کاملا ماموت است
[ترجمه گوگل] داخل غار کاملا ماموت است

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ماموت گونه ای قیل فسیل شده که در آغاز دوران چهارم زمین شناسی در اروپا و شمال آسیا می زیسته و بدنش از موهای بلند پوشیده بوده و عاج طویل و پیچیده ای داشته است .

مترادف و متضاد

ماموت (اسم)
mammoth

فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ (اسم)
mammoth

huge


Synonyms: behemothic, colossal, elephantine, enormous, gargantuan, giant, gigantic, high, immense, jumbo, large, leviathan, long, massive, mighty, monstrous, monumental, mountainous, prodigious, stupendous, titanic, vast


Antonyms: little, miniature, small, tiny


جملات نمونه

1. a mammoth explosion
انفجار عظیم

2. a mammoth parade
یک رژه ی بسیار بزرگ

3. It's a mammoth undertaking - are you sure you have the resources to cope?
[ترجمه ترگمان]این یک تعهد ماموت است - آیا مطمئنید که منابعی برای مقابله با آن دارید؟
[ترجمه گوگل]این یک اقدام ماموت است - آیا مطمئن هستید که منابع برای مقابله با آن وجود دارد؟

4. The mammoth is extinct.
[ترجمه ترگمان]ماموت منقرض شده است
[ترجمه گوگل]ماموت منقرض شده است

5. The problem is beginning to assume mammoth proportions.
[ترجمه ترگمان]این مشکل شروع به در نظر گرفتن نسبت های ماموت است
[ترجمه گوگل]مشکل شروع به در نظر گرفتن مقادیر ماموت است

6. Reforming the prison system would be a mammoth task.
[ترجمه ترگمان]اصلاح سیستم زندان ها کار عظیمی خواهد بود
[ترجمه گوگل]اصلاح سیستم زندان یک کار ماموت است

7. Absolutely mammoth, the book never bores.
[ترجمه ترگمان]این کتاب کاملا ماموت است، اما این کتاب هرگز حوصله آدم را سر نمی برد
[ترجمه گوگل]کاملا ماموت، کتاب هرگز سوراخ

8. Mammoth road signs do their best to ensure that such oversights do not occur.
[ترجمه ترگمان]علائم جاده ماموت بیش ترین تلاش خود را می کنند تا اطمینان حاصل کنند که چنین oversights رخ نمی دهند
[ترجمه گوگل]علائم راه جاده ای ماموت بهترین کار را برای اطمینان از انجام چنین حوادثی انجام نمی دهند

9. Streets and sidewalks are blocked by mammoth construction projects.
[ترجمه ترگمان]خیابان ها و پیاده روها توسط طرح های ساختمانی بزرگ مسدود شده اند
[ترجمه گوگل]خیابان ها و پیاده رو ها توسط پروژه های ساخت ماموت مسدود می شوند

10. Same mammoth grandstands rising into the sky.
[ترجمه ترگمان]Same ماموت در آسمان پدیدار شدند
[ترجمه گوگل]ایستگاه های ماموت همانند آسمان می مانند

11. But the woolly mammoth slept on, refusing to stir a limb on her behalf.
[ترجمه ترگمان]اما ماموت پشمالو به خواب رفت و از جای برخاست تا از طرف او حرکت کند
[ترجمه گوگل]اما ماموت پشمالو خوابید و از اعضای بدنش جدا نشد

12. White is invited to create a mammoth pawn centre which Black hopes to undermine by sniping from the flanks.
[ترجمه ترگمان]وایت برای ایجاد یک مرکز دفاع بزرگ دعوت می شود که به لک امید دارد با تک تیراندازی از جناح ها خود را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]White دعوت شده است تا یک مرکز پیادهروی ماموت ایجاد کند که Black امیدوار است با تیراندازی از طرفین تضعیف شود

13. In 189 his work culminated in a mammoth paper written in a language not of physics but of dollars and cents.
[ترجمه ترگمان]در ۱۸۹ کار او در یک روزنامه ماموت نوشته شده بود که به زبان نه از فیزیک بلکه به دلار و سنت نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]در سال 189 اثر او به یک مقاله ماموت نوشته شده در زبان های غیر فیزیک، اما از دلار و سنت

14. It was a mammoth and indeed crippling undertaking and by the end of the Darius reign the vast empire was in decline.
[ترجمه ترگمان]این یک تعهد ماموت و واقعا فلج کننده بود و در پایان دوره (داریوش)امپراطوری عظیم در حال انحطاط بود
[ترجمه گوگل]این یک ماموت و در واقع فلج انجام بود و در پایان داریوش سلطنت امپراتوری گسترده در حال کاهش است

a mammoth parade

یک رژه‌ی بسیار بزرگ


a mammoth explosion

انفجار عظیم


پیشنهاد کاربران

غول، خدا ( کسی که در یک زمینه یا رشته بسیار برتر و بی رقیب است )

Saint stage set and Hickett are about the size of a mammoth, with the way you eat apples.
You should also be reminded of eating fruits and compliments
سنت و هیکلت قد اندازه ماموته ، با اون طرز سیب خوردنت بیسلیقه
خوردن میوه و تعارف کردن رو هم باید بهت یاد داد

The cheetah has more speed than a mammoth
If I hadn't been in a car, it would have been wise, and this was love
یوزپلنگ سرعت عملش بیشتر از یه ماموته
اگه بماشین سوار نشدم حتما عاقلانه بود و این قسمت عشق بود



کلمات دیگر: