کلمه جو
صفحه اصلی

maladjustment


معنی : تعدیل و تنظیم غلط، کژ سازگاری، عدم تطبیق
معانی دیگر : عدم توافق

انگلیسی به فارسی

کژ سازگاری، تعدیل وتنظیم غلط، عدم تطبیق، عدم توافق


تنظیم نادرست، تعدیل و تنظیم غلط، کژ سازگاری، عدم تطبیق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: faulty or unsatisfactory adjustment.

- Maladjustment of the car seat can cause the child to be unprotected.
[ترجمه ترگمان] تکان دادن صندلی اتومبیل می تواند باعث شود که کودک محافظت نشده باشد
[ترجمه گوگل] اصلاح صندلی اتومبیل باعث می شود که کودک محافظت شود

(2) تعریف: an inability to bring one's own needs into harmony with the demands of the external environment.

- The guidance counselor regarded the girl's habit of falling asleep in class as a sign of maladjustment.
[ترجمه ترگمان] مشاور مدرسه عادت این دختر را نشان می داد که در کلاس به خواب عمیقی فرورفته باشد
[ترجمه گوگل] مشاور راهنمایی، عادت دختران به خواب رفتن در کلاس را به عنوان نشانه ای از تنظیم نادرست در نظر گرفت

• inability to adapt to one's environment, poor adjustment
maladjustment is the state of having psychological problems and behaving in a way which is not acceptable to society.

مترادف و متضاد

تعدیل و تنظیم غلط (اسم)
maladjustment

کژ سازگاری (اسم)
maladjustment

عدم تطبیق (اسم)
mismatch, maladjustment

جملات نمونه

1. Some foals can suffer from so-called neonatal maladjustment syndrome.
[ترجمه ترگمان]برخی از foals می توانند از سندرم maladjustment نوزادی (neonatal neonatal)رنج ببرند
[ترجمه گوگل]بعضی از لانه ها می توانند از سندرم ناباروری به اصطلاح نوزادان رنج ببرند

2. The maladjustment of laser cavity and light beam quality .
[ترجمه ترگمان]The حفره لیزر و کیفیت پرتو نور
[ترجمه گوگل]تنظیم ناهنجاری حفره لیزری و کیفیت نور پرتو

3. The second chapter expound maladjustment between belief and reason, status of current moral education.
[ترجمه ترگمان]فصل دوم، maladjustment بین اعتقاد و عقل، وضعیت آموزش اخلاقی فعلی را تشریح می کند
[ترجمه گوگل]فصل دوم، ناهماهنگی بین باور و عقل، وضعیت آموزش اخلاقی فعلی را بیان می کند

4. In large multi - fluid cooling system, power maladjustment is very severe.
[ترجمه ترگمان]در سیستم خنک کننده چند سطحی، قدرت maladjustment بسیار شدید است
[ترجمه گوگل]در سیستم خنک کننده چند سیستم مایع، تنظیم اختلال قدرت بسیار شدید است

5. Because of the tiredness of travel and the maladjustment of the different area, now I'm a spent bullet!
[ترجمه ترگمان]به خاطر خستگی سفر و the قسمت های مختلف، حالا یک گلوله مصرف شده!
[ترجمه گوگل]با توجه به خستگی سفر و ناسازگاری در منطقه مختلف، در حال حاضر من یک گلوله صرف شده است!

6. Improper diet and emotional maladjustment to the illness's recrudescence and turning to complexity. "
[ترجمه ترگمان]رژیم نامناسب و واکنش عاطفی به وضعیت بیماری و تبدیل به پیچیدگی \"
[ترجمه گوگل]رژیم نامناسب و تنظیم ناهنجاری های عاطفی به باز شدن بیماری و تبدیل شدن به پیچیدگی '

7. The weakening of social organizations, the maladjustment of children, and finally, crime, had resulted.
[ترجمه ترگمان]تضعیف سازمان های اجتماعی، the کودکان، و سرانجام جنایت، نتیجه آن بود
[ترجمه گوگل]تضعیف سازمان های اجتماعی، اصلاحات کودکان و در نهایت جرم و جنایت، موجب شده است

8. Furthermore, the maladjustment of vasoactive peptide is deemed to be an important aspect of VSA.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، استفاده از vasoactive پپتید به عنوان یک جنبه مهم از VSA تلقی می شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تنظیم ناپذیر پپتید واسواکتیو به عنوان یک جنبه مهم VSA مطرح می شود

9. Sometimes the maladjustment resulting from the lag lasts rather long and becomes a serious social problem.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات maladjustment ناشی از تاخیر بیشتر طول می کشد و به یک مشکل اجتماعی جدی تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ناسازگاری ناشی از انقباض طولانی مدت طول می کشد و به یک مشکل جدی اجتماعی تبدیل می شود

10. But the scale of recruitment to the revolutionary underground suggests that it can not be explained in terms of individual maladjustment.
[ترجمه ترگمان]اما مقیاس کارمند یابی در زیر زمین انقلابی نشان می دهد که نمی توان آن را با شرایط of فردی توضیح داد
[ترجمه گوگل]اما مقیاس استخدام به زیرزمینی انقلابی نشان می دهد که نمی توان از نظر نادیده گرفتن فردی توضیح داد

11. The institutionalization of Emotion has different functional requirements whose maladjustment could bring in clash.
[ترجمه ترگمان]نهادینه سازی احساس الزامات عملکردی متفاوتی دارد که maladjustment می تواند با آن ها برخورد کند
[ترجمه گوگل]نهادینه شدن احساسات دارای نیازهای عملکردی متفاوت است که ناسازگاری آن می تواند درگیری ایجاد کند

12. We must pay attention to the style of play maladjustment.
[ترجمه ترگمان]ما باید به سبک بازی maladjustment توجه کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید به سبک بازی اصلاحات بازی توجه کنیم

پیشنهاد کاربران

ناسازگاری


کلمات دیگر: