کلمه جو
صفحه اصلی

lapdog


معنی : سگ دست اموز، سگ دامن پرورده
معانی دیگر : سگ دامن پرورده، سگ دست اموز، سگ کوچک، سگ روی دامنی، سگ دامن پرورده، سگ دست آموز

انگلیسی به فارسی

سگ دامن پرورده، سگ دست آموز


لپ تاپ، سگ دست اموز، سگ دامن پرورده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small dog kept as a pet.

• pet dog which is small enough to place on one's lap
small dog, miniature breed of dog

مترادف و متضاد

سگ دست اموز (اسم)
lapdog, pekinese

سگ دامن پرورده (اسم)
lapdog

جملات نمونه

1. Politicians want a lap-dog press which will uncritically report their propaganda.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران اصرار دارند که یک گروه رسانه ای که تبلیغ خود را گزارش دهند، تبلیغات خود را گزارش دهند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران میخواهند مطبوعات لپ تاپ را بشناسند که تبلیغاتشان را بدون هیچ گونه انتقادی اعلام میکنند

2. Chaos Grunt: You are the human's lapdog! We serve only the Legion now!
[ترجمه ترگمان]تو سگ دست آموز انسان هستی! حالا فقط به لژیون دو نور خدمت می کنیم
[ترجمه گوگل]هرج و مرج گرانت: تو لپ تاپ انسان هستی! ما فقط در حال حاضر لژیون خدمت می کنیم!

3. Chaos Grunt: You are the human's lapdog !
[ترجمه ترگمان]تو سگ دست آموز انسان هستی!
[ترجمه گوگل]هرج و مرج گرانت: تو لپ تاپ انسان هستی!

4. Is Medvedev the lapdog of Putin?
[ترجمه ترگمان]آیا مدودف، سگ دست آموز پوتین است؟
[ترجمه گوگل]آیا مدودف لپ تاپ پوتین است؟

5. With the Farmer came his Lapdog, who danced about and licked his hand and frisked about as happy as could be.
[ترجمه ترگمان]دهقان برگشت و دست او را لیسید و به همان اندازه که می توانست خوشحال شد
[ترجمه گوگل]با کشاورز لپ تاپ خود را به دست آورد، که در آن رقصید و دستش را لیس زد و در مورد آنقدر خوشحال بود که می توانست

6. The lapdog danced about, licked his master's hand, and frisked about as happy as could be.
[ترجمه ترگمان]سگ دست آموز با دست اربابش را لیسید و به همان اندازه که می توانست خوشحال شد
[ترجمه گوگل]لپ تاپ در حال رقصیدن بود، دستش را دستش را لایک کرد و در مورد آنقدر خوشحال بود

7. In the past, he has called Bush a "donkey, " US Secretary of State Condoleezza Rice an "illiterate" and former Mexican President Vicente Fox a "lapdog of imperialism.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، او بوش را \"الاغ\" خوانده و Condoleezza رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحده، \"بی سواد\" و رئیس جمهور سابق مکزیک، ویسنته فاکس، به عنوان \"سگ دست آموز\" نامیده می شد
[ترجمه گوگل]در گذشته او کوشش کرد بوش 'خر'، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحده، 'بیسواد' و ویسنته فاکس، رئیس جمهور پیشین مکزیک، 'لپ تاپ امپریالیسم' است

8. A MAN had an Ass Maltese Lapdog, a very great beauty.
[ترجمه ترگمان]یک مرد یک مرد اهل Maltese Ass بود که زیبایی بسیار بزرگی داشت
[ترجمه گوگل]یک مرد یک زن لاتین مگس الاغ داشت، یک زیبایی بسیار عالی بود

9. ANAK was accused of being "the lapdog of President Clough".
[ترجمه ترگمان]ANAK متهم به \"سگ به دست زدن رئیس جمهور\" بود
[ترجمه گوگل]ANAK متهم به 'لست شدن رئیس جمهور کلو' شد

10. Opposition parties accuse the newspaper's editor of being a government lapdog.
[ترجمه ترگمان]احزاب مخالف، سردبیر این روزنامه را به یک سگ دست آموز دولت متهم می کنند
[ترجمه گوگل]احزاب مخالف، سردبیر روزنامه را به عنوان یک لباسی دولتی متهم می کنند

11. Vicky Mabrey: You wrote in The Denzel Principle that too many women try to turn a man into a cross between their girlfriend and a lapdog.
[ترجمه ترگمان]ویکی Mabrey: شما در \"اصل Denzel\" نوشته بودید که بسیاری از زنان سعی می کنند مردی را تبدیل به صلیب بین دوست دختر و یک سگ دست آموز کنند
[ترجمه گوگل]ویکی مکری: شما در اصل دنزل نوشتید که زنان زیادی بیش از حد تلاش می کنند که یک مرد را به یک متقابل بین دوست دخترش و یک لباسی تبدیل کند

12. My favorite part is Blair on the ground arguing with Barney over who was the president's favorite lapdog.
[ترجمه ترگمان]قسمت مورد علاقه من بلر زه در زمینه بحث با بارنی که سگ دست آموز رئیس جمهور بود بحث می کرد
[ترجمه گوگل]بخش مورد علاقه من، بلر بر سر زمین است و با بارنی بحث می کند که چه کسی لیدیگو مورد علاقه رئیس جمهور است

13. You don't earn trust or respect by being a pushover lapdog.
[ترجمه ترگمان]تو به اندازه سگ دست آموز بودن به من اعتماد یا احترام نمی کنی
[ترجمه گوگل]شما با اعتماد به نفس و احترام به او اعتماد ندارید

14. Blair said he had learned to live with taunts of being Bush's " poodle " or " lapdog. "
[ترجمه ترگمان]بلر گفت که او یاد گرفته است با طعنه و کنایه \"سگ سگ\" بوش \"یا\" سگ دست آموز \" زندگی کند
[ترجمه گوگل]بلر گفت که او آموخته است که با ترس از 'پوودل' یا 'لپ تاپ' بوش زندگی کند '


کلمات دیگر: