کلمه جو
صفحه اصلی

mart


معنی : بازار، مرکز بازرگانی، مرکز حراج
معانی دیگر : مرکز تجارتی، سوداگرخانه، (مهجور) بازار مکاره

انگلیسی به فارسی

بازار، مرکز بازرگانی، مرکز حراج


مارت، بازار، مرکز حراج، مرکز بازرگانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a center for trade; market.
مترادف: emporium, market, marketplace, store
مشابه: department store, exchange, exposition, fair, flea market, outlet, plaza, rialto, shopping center

• market, shopping center

مترادف و متضاد

بازار (اسم)
agora, market, marketplace, bazaar, mart, plaza, forum

مرکز بازرگانی (اسم)
mart, entrepot

مرکز حراج (اسم)
mart

place, venue for selling goods


Synonyms: bazaar, bodega, booth, business, chain store, co-op, corner store, deli, delicatessen, department store, dimestore, drugstore, emporium, exchange, fair, general store, grocery store, mall, mart, outlet, shop, shopping mall, showroom, souk, square, stall, stock exchange, store, supermarket, trading post, truck, variety store, warehouse


جملات نمونه

1. Lisbon outshone Venice as a mart for oriental spices.
[ترجمه ترگمان]از ونیز به عنوان بازاری برای ادویه شرقی رقابت می کرد
[ترجمه گوگل]لس آنجلس ونیز را بعنوان یک مار برای ادویه جات ترشی جات معرفی می کند

2. A model railway mart will be held on Friday.
[ترجمه ترگمان]بازار مدل در روز جمعه برگزار خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک مدل راه آهن در روز جمعه برگزار خواهد شد

3. London is an international mart for stocks and shares.
[ترجمه ترگمان]لندن، بازار بین المللی سهام و سهام است
[ترجمه گوگل]لندن یک بازار بین المللی برای سهام و سهام است

4. Remember to get some bananas at the mart.
[ترجمه ترگمان] به یاد داشته باش که تو مرکز بازرگانی یه خورده موز بگیری
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که بعضی از موز را در ماه می کنید

5. The mart will thus wind up and return £8 a share to its owners - a perverse victim of its own success.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، این بازار ۸ میلیون پوند به صاحبان آن خواهد داد - قربانی perverse از موفقیت خودش
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، مارت به صورت صحیح و با توجه به صاحبان آن، یک پوند 8 پوند به دست خواهد آورد که یک قربانی انحرافی از موفقیت خود است

6. Not a mall, Pepsi machine or convenience mart in sight.
[ترجمه ترگمان]فروشگاه پپسی، فروشگاه پپسی یا فروشگاه راحتی در معرض دید نیست
[ترجمه گوگل]یک مغازه، ماشین پپسی و یا راحتی در خیابان

7. Muir of Ord Mart is no more, but Dingwall serves the purpose almost identically.
[ترجمه ترگمان]\"Muir\" از \"Ord مارت\" دیگر وجود ندارد، اما Dingwall با این هدف تقریبا یک سان عمل می کند
[ترجمه گوگل]Muir Mart Mart بیشتر نیست، اما Dingwall تقریبا یکسان عمل می کند

8. Peabody became the owner of Lumber Mart in 198 opening a branch in Grand Forks in 199
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ به صاحب of مارت تبدیل شد و در سال ۱۹۹ شعبه ای را در گرند فورکس باز کرد
[ترجمه گوگل]Peabody در سال 1983 مالک چوب مارت شد و در سال 199 یک شعبه در Grand Forks تاسیس کرد

9. Mart Kenney was a perfectionist, and his high standards were an example to everyone else.
[ترجمه ترگمان]مارت Kenney یک کمال گرا بود و استانداردهای عالی او نمونه ای از همه بود
[ترجمه گوگل]مارت کنی یک کمالگرا بود، و استانداردهای بالاش نمونه ای برای همه بود

10. Mart Kenney was a perfectionist, and his high standards set an example for scores of dance bands across the country.
[ترجمه ترگمان]مارت Kenney یک کمال گرا بود و استانداردهای عالی او نمونه ای از دسته های زیادی از باندهای رقص در سراسر کشور محسوب می شد
[ترجمه گوگل]مارت کنی یک کمالگرا بود و استانداردهای بالای او نمونه ای برای تعداد زیادی از گروه های رقص در سراسر کشور است

11. Wal - Mart supermarket in the meat counter, press the two customers were randomly interviewed.
[ترجمه ترگمان]سوپر - مارت در گیشه فروش گوشت، دو مشتری به طور تصادفی با آن ها مصاحبه کردند
[ترجمه گوگل]سوپرمارکت وال مارت در شمارنده گوشت، دو مشتری را فشار داده و به صورت تصادفی مصاحبه شد

12. The first Wal - Mart store opens for business in Rogers, Arkansas.
[ترجمه ترگمان]اولین فروشگاه وال - مارت برای تجارت در راجرز، آرکانزاس افتتاح می شود
[ترجمه گوگل]اولین فروشگاه Wal-Mart برای کسب و کار در راجرز، آرکانزاس باز می شود

13. Our customer includes KFC, Wal - Mart, Metro, and other chain stores and food service in China.
[ترجمه ترگمان]مشتری ما شامل KFC، وال - مارت، مترو و دیگر فروشگاه های زنجیره ای و خدمات غذایی در چین است
[ترجمه گوگل]مشتری ما شامل KFC، وال مارت، مترو و سایر فروشگاه های زنجیره ای و خدمات مواد غذایی در چین می باشد

14. Drive over to Wal - Mart a gallon of milk and you may end up on PeopleofWalmart. com.
[ترجمه ترگمان]یه لیتر شیر بخریم و تو ممکنه به PeopleofWalmart end com
[ترجمه گوگل]به وال مارت یک گالن شیر بریزید و ممکن است در PeopleofWalmart به پایان برسید کام

پیشنهاد کاربران

مرکز تجاری، بازار
Trade market, market, marketplace

. A new trade mart is being built in the town
Some mini marts lack the capacity to accept cash


کلمات دیگر: