1. The idea of eating raw shellfish nauseates me.
[ترجمه ترگمان]فکر خوردن صدف خام با من است
[ترجمه گوگل]ایده خوردن خام شیری خام من را تهدید می کند
2. The smell of frying nauseated her.
[ترجمه ترگمان]بوی کباب به مشام می رسید
[ترجمه گوگل]بوی سرخ کردن او را تهدید کرد
3. She was nauseated for more drinking.
[ترجمه ترگمان]برای نوشیدن بیش از اندازه تهوع داشت
[ترجمه گوگل]او برای نوشیدن بیشتر نگران بود
4. The thought of food nauseated me.
[ترجمه ترگمان]فکر غذا به من تهوع آوری کرد
[ترجمه گوگل]فکر غذا من را تهدید کرد
5. The judge described the offences as nauseating and unspeakable.
[ترجمه ترگمان]قاضی این تخلفات را تهوع آور و غیرقابل بیان توصیف کرد
[ترجمه گوگل]قاضی این جرایم را به عنوان تهوع و افسردگی توصیف کرد
6. There is a nauseating smell of rotten food.
[ترجمه ترگمان]بوی تهوع آوری از غذاهای فاسد به مشام می رسد
[ترجمه گوگل]یک بوی تند و تلخ غذای فاسد وجود دارد
7. I nauseated about the food she cooked.
[ترجمه ترگمان]در مورد غذایی که می پخت متنفر بودم
[ترجمه گوگل]من در مورد مواد غذایی که او پخته شده ته ته ته ته ته
8. It nauseated him to quarrel with his wife without end.
[ترجمه ترگمان]به او حالت تهوع داشت که با همسرش نزاع کند
[ترجمه گوگل]این او را تهدید می کند تا با همسرش بدون سر و صدا دست و پنجه نرم کند
9. For them to attack the Liberals for racism is nauseating hypocrisy.
[ترجمه ترگمان]برای آن ها حمله به لیبرال ها برای نژاد پرستی، ریاکاری نفرت آوری است
[ترجمه گوگل]برای آنها برای حمله به لیبرالها برای نژادپرستی، تهدید ریاکاری است
10. I don't want to eat anything, I'm nauseating.
[ترجمه ترگمان]نمی خواهم چیزی بخورم، حالم بهم خورد
[ترجمه گوگل]من نمیخواهم چیزی بخورم، من ناامید هستم
11. She could not eat anything without feeling nauseated.
[ترجمه ترگمان]او بدون احساس تهوع چیزی را نمی توانست بخورد
[ترجمه گوگل]او بدون هیچ احساس گرسنگی می تواند چیزی بخورد
12. Violence in movies is often nauseating.
[ترجمه ترگمان]خشونت در فیلم ها اغلب تهوع آور است
[ترجمه گوگل]خشونت در فیلم ها اغلب تهوع آور است
13. I was nauseated by the violence in the movie.
[ترجمه ترگمان]من از شدت خشونت در فیلم متنفر بودم
[ترجمه گوگل]من از خشونت در فیلم خشمگین شدم
14. He's nauseated by the smell of meat cooking.
[ترجمه ترگمان]او از بوی پختن گوشت متنفر است
[ترجمه گوگل]او بوسیله بوی پخت و پز گوشت احساس تهوع میکند
15. The smell of meat nauseates me.
[ترجمه ترگمان]بوی گوشت به من می خورد
[ترجمه گوگل]بوی گوشت من را تهدید می کند