کلمه جو
صفحه اصلی

laud


معنی : ستایش، ستایش کردن، علم کردن، مدح کردن، تمجید کردن
معانی دیگر : ستودن، حمد و ثنا کردن، تعریف، ارج گذاری، ثنا، مدیحه، مدح (به ویژه سرود نیایشی صومعه ها)، (معمولا l بزرگ) سرود نیایشی پگاه

انگلیسی به فارسی

ستایش کردن، تمجید کردن، مدح کردن، ستایش


لود، ستایش، ستایش کردن، تمجید کردن، مدح کردن، علم کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lauds, lauding, lauded
• : تعریف: to praise.
مترادف: acclaim, commend, extol, praise
متضاد: criticize, defame, malign, revile
مشابه: applaud, celebrate, compliment, exalt, glorify, hail

- At our school, the sports stars were lauded more than the academic achievers.
[ترجمه ترگمان] در مدرسه ما، ستاره های ورزشی بیش از the دانشگاهی مورد ستایش قرار گرفتند
[ترجمه گوگل] در مدرسه ما، ستارگان ورزشی بیش از آکادمیکان اهدا شد
اسم ( noun )
(1) تعریف: praise, esp. a hymn or song of religious praise.
مترادف: alleluia, hymn, paean, praise
مشابه: canticle, encomium, plainsong, psalm

(2) تعریف: (often cap.; pl. but used with a sing. or pl. verb) the prayer service, after matins, that forms the first of the Christian canonical hours.
مشابه: ceremony, service, worship

• praise, commendation (rare); hymn of praise, song of praise
praise, commend
if you laud someone, you praise and admire them; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

ستایش کردن (فعل)
eulogize, praise, worship, adore, commend, glorify, pay tribute, laud

علم کردن (فعل)
praise, glorify, fame, apotheosize, exalt, celebrate, laud

مدح کردن (فعل)
eulogize, laud

تمجید کردن (فعل)
praise, exalt, laud

acclaim, praise


Synonyms: admire, adore, approve, bless, boost, build up, celebrate, commend, compliment, cry up, eulogize, extol, flatter, glorify, hand it to, honor, hymn, magnify, panegyrize, pat on the back, revere, reverence, sing the praises of, stroke, venerate, worship


Antonyms: blame, castigate, criticize


جملات نمونه

1. He lauded the work of the UN High Commissioner for Refugees.
[ترجمه ترگمان]او از کار کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل برای پناهندگان قدردانی کرد
[ترجمه گوگل]او از کار کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل ستایش کرد

2. He was lauded for his courage.
[ترجمه ترگمان]او از شجاعت و شهامتش تمجید می کرد
[ترجمه گوگل]او از شجاعتش تشکر کرد

3. The German leadership lauded the Russian initiative.
[ترجمه ترگمان]رهبر آلمان از این طرح روسی تمجید کرد
[ترجمه گوگل]رهبری آلمان از ابتکار روسیه قدردانی کرد

4. Dickens was lauded for his social and moral sensitivity.
[ترجمه ترگمان]دیکنز به خاطر حساسیت اجتماعی و اخلاقی اش مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه گوگل]دیکنز برای حساسیت اجتماعی و اخلاقیش قدردانی شد

5. The soldier is lauded for his bravery.
[ترجمه ترگمان]سرباز از شجاعت او تمجید می کند
[ترجمه گوگل]سرباز به خاطر شجاعت او ستایش شده است

6. They lauded the former president as a hero.
[ترجمه ترگمان]آن ها از رئیس جمهور سابق به عنوان یک قهرمان تمجید کردند
[ترجمه گوگل]آنها رئیس جمهور سابق را به عنوان یک قهرمان ادای احترام کردند

7. Prince of Persia was lauded for its beautiful graphics and excellent animation.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده ایران به خاطر گرافیک زیبا و انیمیشن بسیار عالی مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]شاهزاده ایرانی برای گرافیک زیبای آن و انیمیشن عالی ستایش شد

8. Aside from its cast, the show was lauded for its honest and realistic depiction of blue-collar family life.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر cast، این نمایش به خاطر نمایش صادقانه و واقع بینانه زندگی خانوادگی خانواده مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]به غیر از بازیگران، این نمایش به خاطر نمایش صادقانه و واقعی خود از زندگی خانوادگی آبی یقه جشن گرفته شد

9. We saw Norman Maclean, the Hebridean Glaswegian, being lauded for his many-faceted talents.
[ترجمه ترگمان]ما نورمن Maclean، the Hebridean Glaswegian را دیدیم که از استعدادها و استعدادهای متعدد خود قدردانی کرد
[ترجمه گوگل]ما Norman Maclean، Hebridean Glaswegian را مشاهده کردیم، که به خاطر استعدادهای فراوانی اش ستایش می شد

10. There has been an emphasis on, and lauding of, the continuity and stability.
[ترجمه ترگمان]تاکید و پافشاری بر تداوم و ثبات تاکید شده است
[ترجمه گوگل]تاکید بر تداوم و ثبات و قدردانی آن است

11. Nutrition studies laud its low-fat content and suggest it as a healthy alternative to red meat.
[ترجمه ترگمان]مطالعات تغذیه از محتوای کم چربی آن تمجید می کنند و آن را به عنوان جایگزین سالم برای گوشت قرمز نشان می دهند
[ترجمه گوگل]مطالعات تغذیه حاوی محتوای کم چربی خود است و آن را به عنوان یک جایگزین سالم برای گوشت قرمز پیشنهاد می کند

12. It was lauded by the industry but condemned as insufficient by some security experts and victims' advocates, including Cummock.
[ترجمه ترگمان]این صنعت توسط این صنعت مورد تمجید قرار گرفت، اما به اندازه کافی توسط برخی کارشناسان امنیتی و طرفداران قربانیان، از جمله Cummock، محکوم شد
[ترجمه گوگل]توسط صنعت مورد ستایش قرار گرفت اما بعضی از کارشناسان امنیتی و طرفداران قربانیان، از جمله Cummock، به اندازه کافی محکوم شدند

13. Even Morris's critics lauded his genius for turning polling data into effective political stands.
[ترجمه ترگمان]حتی منتقدان موریس نبوغ او را برای تبدیل داده های رای گیری به مواضع سیاسی موثر مورد ستایش قرار دادند
[ترجمه گوگل]حتی منتقدان موریس به جای نابودی خود برای تبدیل داده های رای گیری به مخالفان سیاسی موثر شادی کردند

14. Patten read aloud their past comments lauding the now-endangered Bill of Rights.
[ترجمه ترگمان]پا تن در گذشته نظرات گذشته خود را با ستایش لایحه حقوق بشر که اکنون به خطر افتاده بود، با صدای بلند می خوانند
[ترجمه گوگل]پاتن با صدای بلند سخنان گذشته خود را به نقل از Bill of Rights در معرض خطر قرار داده است

This book's binders are to be lauded for their work.

صحافان این کتاب باید به‌خاطر کارشان مورد ستایش قرار گیرند.


پیشنهاد کاربران

( صدا ) بلند

تمجید کردن - ستایش کردن

خواندن، گفتن، ایراد کردن، خطابه سردادن ( مدح و یادواره ای که در ختمِ افرادِ متوفی گفته می شود )

تمجید کردن، ستایش کردن

‘A beautiful moment’: Paralympic cyclist lauded after slowing to will on another rider


کلمات دیگر: