1. The boy became more masculine as he got older.
هر چه سن پسر بچه بالا رفت [رفتارش] مردانه تر شد
2. It is undeniable that his beard makes him look masculine.
جای تردید نیست که ریش [ظاهر] او را مردانه جلوه می دهد
3. The girls liked Jerry because of his masculine ways.
دختران "جری " را به خاطر رفتار مردانه اش دوست داشتند
4. the masculine gender
جنس مذکر
5. she was accompanied by a masculine member of her family
یکی از مردان خانواده اش او را همراهی می کرد.
6. the new soldiers all seemed tall and masculine
سربازان جدید همه بلند بالا و پر نیرو به نظر می رسند.
7. his mother was a large woman with a masculine voice
مادرش زن درشت اندامی بود که صدایی مردانه داشت.
8. She looks rather masculine in that suit.
[ترجمه محمد] او در ان کت و شلوار مردانه تر به نظر میاید
[ترجمه ترگمان]اون کت و شلوار مردانه به نظر میاد
[ترجمه گوگل]او در آن کت و شلوار مردانه است
9. She has a rather masculine voice.
[ترجمه ترگمان]اون یه صدای نسبتا مردانه داره
[ترجمه گوگل]او صدای نسبتا مردانه دارد
10. There are three genders in German: masculine, feminine and neuter.
[ترجمه ترگمان]در آلمان سه جنس وجود دارد: مذکر، مادینه و neuter
[ترجمه گوگل]سه زوج در آلمان وجود دارد: مردانه، زنانه و عادت
11. The word for " book " is masculine in French.
[ترجمه reza-amiri] کلمه ( کتاب ) درزبان فرانسه ، مذکراست سلام
[ترجمه ترگمان]واژه \"کتاب\" در زبان فرانسه مردانه است
[ترجمه گوگل]کلمه 'کتاب' مردانه به زبان فرانسه است
12. The Duke's study was very masculine, with deep red wall-covering and dark oak shelving.
[ترجمه reza-amiri] اتاق کار دوک، بسیارمردانه بود، پوشش دیوار برنگ قرمزتیره وقفسه های بلوط سیاه ( از چوب بلوط سیاه ) . ( تضاد رنگ در پوشش دیوارهاکه برنگ قرمزتیره _ارغوانی_و قفسه هایی که باچوب بلوط سیاه ساخته شده حال و هوایی مردانه ومرموز به اطاق آقای دوک داده بود )
[ترجمه ترگمان]مطالعه دوک بسیار مردانه بود و به رنگ قرمز تیره و shelving بلوطی رنگ بود
[ترجمه گوگل]مطالعه دوک بسیار مردانه بود، با پوشش دیوارهای عمیق قرمز و قفسه بندی بلوط تاریک
13. The French word for 'sun' is masculine.
[ترجمه reza-amiri] کلمه خورشید درزبان فرانسه، مذکراست
[ترجمه ترگمان]کلمه فرانسوی برای خورشید مردانه است
[ترجمه گوگل]کلمه فرانسوی برای 'خورشید' مردانه است
14. Hunting was a typically masculine occupation.
[ترجمه ترگمان]شکار معمولا یک شغل مردانه بود
[ترجمه گوگل]شکار یک شغل معمولی مردانه بود
15. Is it sensible to think of masculine/feminine as polar opposites ?
[ترجمه reza-amiri] آیا هوشیارانه است که مرد و زن رامثل دوقطب مخالف ( مثبت ومنفی ) تصورکنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا فکر کردن به جنس مذکر و مونث به عنوان قطب های مخالف منطقی است؟
[ترجمه گوگل]آیا فکر کردن به مردان / زنان به عنوان مخالف های قطبی معقول است؟
16. That suit makes her look very masculine.
[ترجمه ترگمان]این کت و شلوارش را خیلی مردانه جلوه می دهد
[ترجمه گوگل]این کت و شلوار باعث می شود نگاه او بسیار مردانه باشد
17. The ceremony is exclusively masculine.
[ترجمه ترگمان]مراسم به طور انحصاری مردانه است
[ترجمه گوگل]مراسم منحصرا مردانه است
18. The French word for 'sun' is masculine - 'le soleil', but the German word is feminine - 'die Sonne'.
[ترجمه reza-amiri] کلمه خورشید درزبان فرانسه مذکر اما درزبان آلمانی مؤنث است
[ترجمه ترگمان]کلمه فرانسوی برای خورشید masculine است، اما واژه آلمانی Sonne feminine است
[ترجمه گوگل]کلمه فرانسوی برای 'خورشید' مردانه است - 'sole sole'، اما کلمه آلمانی زنانه است - 'die Sonne'
19. 'He' and 'him' are masculine pronouns.
[ترجمه reza-amiri] HeوHim دوضمیر مذکرهستند
[ترجمه ترگمان]اون و اون یه ضمیر ناخودآگاه - ه
[ترجمه گوگل]'او' و 'او' ضمائم مردانه هستند