کلمه جو
صفحه اصلی

mallet


معنی : گرز، چکش، پتک، چوگان، چکش چوبی، کلوخ کوب، کوبیدن، چکش زدن، زدن
معانی دیگر : کوبین، (در بازی croquet) چوگان چوبی (که سرآن چکش مانند است)، (در چوگان بازی) چوگان، کلو  کوب

انگلیسی به فارسی

گرز، پتک، چکش، کلوخ کوب، چوگان، زدن، چکش زدن، کوبیدن


مالت، پتک، چکش، چکش چوبی، چوگان، گرز، کلوخ کوب، چکش زدن، زدن، کوبیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a hammer, usu. wooden, with a short handle and a large cylindrical head, mainly used to drive a chisel or wedge, or to flatten something without damaging its surface.

(2) تعریف: a similar implement with a long handle, used to drive a ball in croquet or polo.
مشابه: hammer

(3) تعریف: a light hammer with a round head, used to strike notes on a musical instrument such as a xylophone.
مشابه: hammer

• wooden hammer with a short handle and a long head; long-handled wooden hammer used to strike a ball in croquet or polo
a mallet is a wooden hammer with a square head.

مترادف و متضاد

گرز (اسم)
club, ferule, mallet, mace, wand, maul, quarterstaff

چکش (اسم)
mallet, hammer, tup

پتک (اسم)
sledgehammer, mallet, hammer

چوگان (اسم)
bat, wicket, mallet

چکش چوبی (اسم)
mallet, maul

کلوخ کوب (اسم)
mallet, ram

کوبیدن (فعل)
grind, stub, forge, beat, thrash, fustigate, mallet, ram, berry, knock, pummel, flail, drive, bruise, stave, hammer, frap, pash, smite, nail, pound, thresh, whang

چکش زدن (فعل)
mallet, hammer

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

جملات نمونه

1. He hits the bull with the iron mallet and the bull bellows.
[ترجمه ترگمان]با چکش آهنین و نعره گاو نر به گاو نر می خورد
[ترجمه گوگل]او با گاو آهن و گوزن گاو با گاو برخورد می کند

2. The mallet whacked into the wooden ball, and the women laughed as the men groaned.
[ترجمه ترگمان]چکش به توپ چوبی کوبیده شد و زن ها همچنان که مردان ناله می کردند، خندیدند
[ترجمه گوگل]پنبه به توپ چوبی میچرخید و زنان به عنوان مردان غرق خندیدند

3. The skull smashed, apparently by a heavy mallet which Lorrimer had been examining.
[ترجمه ترگمان]جمجمه ظاهرا با چکش سنگینی که به دقت بررسی شده بود خرد شده بود
[ترجمه گوگل]جمجمه به نظر می رسید، ظاهرا توسط یک گربه سنگین که Lorrimer مورد بررسی قرار گرفت

4. Use a mallet to hammer in the tent pegs.
[ترجمه ترگمان]از چکش برای چکش در گیره چادر استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از پنبه برای چکش در پناهگاه چادر استفاده کنید

5. Judge Mallet wisely decided to postpone his ruling until September 13 in order to give himself time to deliberate on the matter.
[ترجمه ترگمان]قاضی Mallet خردمندانه تصمیم گرفت تا حکم خود را تا ۱۳ سپتامبر به تعویق بیاندازد تا بتواند در مورد این موضوع تامل کند
[ترجمه گوگل]قاضی مالت عاقلانه تصمیم گرفت تا حکم خود را تا 13 سپتامبر به تعویق بگذارد تا زمان خود را برای بحث در مورد این موضوع آماده کند

6. Those boys have been playing with a short mallet since they were two.
[ترجمه ترگمان]اون پسرا از وقتی دوتا بودن با یه چکش کوتاه بازی میکردن
[ترجمه گوگل]این دو پسربچه از دو سالگی با یک پیراهن کوچک بازی می کنند

7. With a heavy swing of the mallet, he drove the post into the ground.
[ترجمه ترگمان]با یک تاب سنگین چوب، پست را به زمین رساند
[ترجمه گوگل]او با یک چرخش سنگین، او را به زمین فرستاد

8. The police sent in the mallet to see if the stains on it are human blood.
[ترجمه ترگمان]پلیس تیشه را فرستاد تا ببیند آیا لکه های روی آن خون انسان هستند یا نه
[ترجمه گوگل]پلیس در پناهگاه فرستاد تا ببیند آیا لکه های آن خون انسان است یا خیر

9. The player, equipped with a small mallet, attempted to whack each mole as it appeared.
[ترجمه ترگمان]بازیکن که مجهز به چکش کوچک بود سعی کرد هر خال گوشتی را که ظاهر شده بود با ضربه بزند
[ترجمه گوگل]بازیکن، مجهز به پناهگاه کوچک، تلاش کرد هر گلوله ای را که ظاهر شد، بکشد

10. From outside came another quick whack of the mallet.
[ترجمه ترگمان]از بیرون صدای یک مشت چکش به گوش رسید
[ترجمه گوگل]از بیرون یک ضربه کوچک دیگر از پناهگاه بود

11. Change into a skateboard, broom, mallet, cannon, flyswatter, propeller beanie and a cloud.
[ترجمه ترگمان]با تخته اسکیت و چوب و توپ و flyswatter و propeller و یک ابر تغییر می کنند
[ترجمه گوگل]تغییر به یک اسکیت بورد، جارو، خلخال، توپ، flyswatter، پروانه beanie و یک ابر

12. When thrusting with the mallet, press the head with the finger, then thrust forward.
[ترجمه ترگمان]وقتی با پتک به آن ضربه می زند، سر را با انگشتش فشار می دهد، بعد به جلو پرتاب می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که با پنجه رانده می شود، سر را با انگشت فشار دهید، سپس به جلو بروید

13. Drop that mallet and bring the thrill of the arcade everywhere with EA Air Hockey!
[ترجمه ترگمان]اون that رو بنداز و همه جا رو با دستگاه هاکی هاکی \"و\" هاکی \"با\" هاکی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]EA Air Hockey EA Air Hockey EA Air Hockey

14. Dressed in a charcoal gray athletic outfit, Mallet wears special white cotton gloves - gloves that every visitor receives before entering the exhibit.
[ترجمه ترگمان]ملبس به لباس ورزشی خاکستری با زغال، Mallet دستکش مخصوص پنبه می پوشند - دستکش به تن می کند که هر بازدیدکننده قبل از ورود به نمایشگاه دریافت می کند
[ترجمه گوگل]مالت در یک لباس ورزشی رنگ سبز خاکستری، مالت دستکش های مخصوص پنبه سفید را پوشید - دستکش هایی که هر بازدید کننده قبل از ورود به نمایشگاه دریافت می کند

15. He stares me down, wielding his bronze mallet, ho, chasing me off in his fierce voice.
[ترجمه ترگمان]او به من خیره می شود، چکش برنزی اش را به دست دارد و با صدای خشن او مرا تعقیب می کند
[ترجمه گوگل]او من را پایین می اندازد، با استفاده از پنبه برنز او، هو، من در صدای شدید خود را تعقیب

پیشنهاد کاربران

mallet ( موسیقی )
واژه مصوب: کوبک
تعریف: نوعی کوبه برای نواختن سازهای کوبه ای با دسته و سری به شکل های مختلف


کلمات دیگر: