1. the legitimacy of those claims
قانونی بودن آن ادعاها
2. his presence lends more legitimacy to the meeting
حضور او به جلسه قانونیت بیشتری می دهد.
3. As if to prove the legitimacy of these fears, the Cabinet of Franz von Papen collapsed on December
[ترجمه ترگمان]به طوری که گویی برای اثبات حقانیت این ترس ها، کابینه فرانز فون Papen در ماه دسامبر سقوط کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که در مورد اثبات مشروعیت این ترس ها، کابینه فرانتس فون پاپن در ماه دسامبر سقوط کرد
4. I intend to challenge the legitimacy of his claim.
[ترجمه ترگمان]من قصد دارم مشروعیت ادعایش را به چالش بکشم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم مشروعیت ادعای او را به چالش بکشم
5. The opposition parties do not recognise the political legitimacy of his government.
[ترجمه ترگمان]احزاب مخالف مشروعیت سیاسی دولت خود را به رسمیت نمی شناسند
[ترجمه گوگل]احزاب مخالف مشروعیت سیاسی دولت خود را به رسمیت نمی شناسند
6. Opponents have questioned the legitimacy of the ruling.
[ترجمه ترگمان]مخالفان مشروعیت این حکم را زیر سوال برده اند
[ترجمه گوگل]مخالفان مشروعیت حکم را مورد سوال قرار داده اند
7. The claim to legitimacy of particular possession is based entirely upon the institutionalization of rights.
[ترجمه ترگمان]حق داشتن مالکیت خصوصی به طور کامل بر پایه نهادینه سازی حقوق استوار است
[ترجمه گوگل]ادعای مشروعیت مالکیت خاص به طور کامل بر اساس نهادینه کردن حقوق است
8. Bottoms' version of the crisis of legitimacy is caused by the collapse of the rehabilitative ideal.
[ترجمه ترگمان]نسخه Bottoms از بحران مشروعیت، از فروپاشی ایده آل توان بخشی ناشی می شود
[ترجمه گوگل]نسخه های پایین تر از بحران مشروعیت ناشی از فروپاشی آرمان های توانبخشی است
9. Modern political philosophy locates all legitimacy in the modern nation-state.
[ترجمه ترگمان]فلسفه سیاسی مدرن وضعیت همه مشروعیت را در کشور مدرن نشان می دهد
[ترجمه گوگل]فلسفه سیاسی مدرن تمام مشروعیت را در دولت ملت مدرن قرار می دهد
10. It does not say anything explicit about the legitimacy of corporate power in relation to society generally.
[ترجمه ترگمان]آن هیچ چیز صریح در مورد حقانیت قدرت شرکت در ارتباط با جامعه را به طور کلی بیان نمی کند
[ترجمه گوگل]در مورد مشروعیت قدرت شرکت در رابطه با جامعه به طور کلی، هیچ اشکالی ندارد
11. But it is not only the system's legitimacy with outside observers and the general public which is important.
[ترجمه ترگمان]اما این تنها مشروعیت سیستم با ناظران خارجی و عموم مردم است که مهم است
[ترجمه گوگل]اما این تنها مشروعیت سیستم با ناظران بیرونی و عموم مردم نیست که مهم است
12. The Basic Law identifies constitutionality with substantive democratic legitimacy.
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی، مشروطیت را با مشروعیت دموکراتیک مشخص می کند
[ترجمه گوگل]قانون اساسی قانون اساسی را با مشروعیت دموکراتیک اساسی شناسایی می کند
13. Much that appears as rejection of the legitimacy of the state is in fact quite the reverse.
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن چیزی است که به عنوان رد مشروعیت دولت به نظر می رسد در واقع برعکس است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که بسیاری از آن ها به عنوان رد مشروعیت دولت در واقع معکوس است
14. The church refused to give legitimacy to the new state.
[ترجمه ترگمان]کلیسا از دادن مشروعیت به دولت جدید خودداری کرد
[ترجمه گوگل]کلیسا حاضر به ارائه مشروعیت به دولت جدید نیست