کلمه جو
صفحه اصلی

lass


معنی : دختر، زن جوان
معانی دیگر : دخترک، معشوقه، دلدار، یار

انگلیسی به فارسی

دختر، زن جوان


لس، زن جوان، دختر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a girl or young woman; maiden.
مترادف: demoiselle, girl, lassie
مشابه: baby, damsel, female, filly, lady, mademoiselle, maid, maiden, miss, wench

(2) تعریف: a girlfriend; sweetheart.
مترادف: girl, girlfriend
مشابه: dear, fianc�e, love, sweetheart

• young girl; sweetheart (of a girl or young woman)
in some parts of britain, a young woman or girl is referred to as a lass.

مترادف و متضاد

دختر (اسم)
maid, gill, daughter, girl, gal, sissy, wench, sister, lass, lassie, girlie, periwinkle, quean, sis

زن جوان (اسم)
puss, moll, girl, lass, lassie

young woman


Synonyms: colleen, damsel, female, girl, lassie, maid, maiden, miss, missy


جملات نمونه

1. a bonny lass
دخترک تو دل برو

2. a dainty lass
دخترک ظریف و زیبا

3. after greetings, he eyed the letter the lass had brought
پس از سلام و احوالپرسی به نامه ای که دخترک آورده بود نظر افکند.

4. Anne is a Lancashire lass from Longton, near Preston.
[ترجمه ترگمان]آن دختر Lancashire اهل Longton در نزدیکی پرستون است
[ترجمه گوگل]آن یک زن لانکاشیور از Longton در نزدیکی پرستون است

5. He was playing the fool with that lass.
[ترجمه ترگمان] اون داشت با اون دختره احمق بازی می کرد
[ترجمه گوگل]او در حال بازی کردن با احمق بود

6. "What is it, lass?" Finlay cried.
[ترجمه ترگمان]\" \" \"این دختر چه بود؟\" \" \" \"Finlay\" گریه کرد
[ترجمه گوگل]'چی چیه؟' فینلی گریه کرد

7. She's a rum girl/lass/one.
[ترجمه ترگمان]او یک دختر رام و یک دختر است
[ترجمه گوگل]او یک دختر رم است یا یک لس / یک

8. She's a strapping lass.
[ترجمه ترگمان]او یک دختر کوچک است
[ترجمه گوگل]او یک تکه تنگ است

9. And you are the hot favourite, bonny lass.
[ترجمه ترگمان]و تو هم آن دختر کوچولوی جذاب و دوست داشتنی هستی
[ترجمه گوگل]و شما داغ مورد علاقه، خوش شانس lass

10. Hairflair interviewed the Edinburgh lass who is cutting a name for herself at the Charlie Miller salon.
[ترجمه ترگمان]Hairflair با دختر Edinburgh که در سالن چارلی میلر نام خود را می برید، مصاحبه کرد
[ترجمه گوگل]موی سرخ با لس ادینبورگ مصاحبه کرد که نام خود را در سالن چارلی میلر برش می دهد

11. This year a mere sprat of a northern lass won my heart playing hers out on a mighty and sonorous trombone.
[ترجمه ترگمان]امسال فقط یک تکه کوچک از یک دختر کوچک شمالی قلب مرا با نوای قوی و پرطنین بازی در می آورد
[ترجمه گوگل]در این سال تنها یک شتر از یک شاخه شمالی، قلبم را از روی ترومبون قدرتمند و غم انگیز به دست آوردم

12. I've a vague memory of a plump wee lass at a cousin's wedding three or four years back.
[ترجمه ترگمان]خاطره مبهمی از یک دختر کوچک چاق و کوچک در عروسی یک پسر عمو یا چهار سال پیش دارم
[ترجمه گوگل]من یک خاطره مبهم از یک کلاه برهنه عجیب و غریب در عروسی پسر عموی سه یا چهار سال پیش دارم

13. Nay lass, don't cry.
[ترجمه ترگمان]نه، دختر، گریه نکن
[ترجمه گوگل]نه عزیزم، گریه نکن

14. Photographs indicate that she was a bonny young lass likely to stir the emotions of any number of local young men.
[ترجمه ترگمان]عکس ها حاکی از آن هستند که او دختر زیبا و زیبایی است که احساسات بسیاری از مردان جوان را تحریک می کند
[ترجمه گوگل]عکاسان نشان می دهند که او یک زن جوان با شکوه است که احتمالا احساسات هر مرد جوان محلی را خنثی می کند


کلمات دیگر: