1. Molasses are mildly laxative and something of a general tonic.
[ترجمه ترگمان] Molasses یه ضد یبوست و یه چیزی از تونیک کلی - ه
[ترجمه گوگل]ملاس شبیه ملین است و چیزی از یک تونیک عمومی است
2. If you're constipated you may need a laxative.
[ترجمه ترگمان]اگه یبوست داری ممکنه به یه ملین نیاز داشته باشی
[ترجمه گوگل]اگر مبتلا به یبوست هستید، ممکن است نیاز به یک ملین باشد
3. The artificial sweetener sorbitol has a laxative effect.
[ترجمه ترگمان]sorbitol مصنوعی نیز اثر laxative دارد
[ترجمه گوگل]سوربیتول شیرین کننده مصنوعی دارای اثر ملین است
4. Sometimes parents had stopped the laxative because the stool withholding manoeuvres or screaming did not stop as soon as loose stools were induced.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها پدر و مادرش ضد یبوست را متوقف می کردند، زیرا سه پایه manoeuvres و screaming مانع از آن می شد که به محض آن که چهار پایه بلند می شد متوقف نشود
[ترجمه گوگل]بعضی مواقع والدین ملایمت را متوقف کردند، زیرا مدور شدن مانع یا فریاد کشیدن مدفوع به محض مواجه شدن با مدفوع شل، متوقف نشد
5. Milk of magnesia, an osmotic laxative, was used according to age, body weight, and severity of the constipation.
[ترجمه ترگمان]شیر of، laxative اسمزی، با توجه به سن، وزن بدن و شدت یبوست مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]شیر منیزیم، ملین اسمزی با توجه به سن، وزن بدن و شدت یبوست مورد استفاده قرار می گیرد
6. Zebedee had been pumped with Epsom Salts laxative to make sure he performed somewhere.
[ترجمه ترگمان]Zebedee برای اطمینان از اینکه او در جایی اجرا می کند، به laxative Salts Epsom پمپ شده بود
[ترجمه گوگل]زبدی با سم زدایی از اپسوم نمک، برای اطمینان از اینکه او در جایی اجرا می شود، پمپ شده است
7. The laxative dose required to treat constipation in the young child is much higher than the suggested doses on the label.
[ترجمه ترگمان]مقدار laxative لازم برای درمان یبوست در کودک جوان بسیار بیشتر از مقدار پیشنهادی روی برچسب است
[ترجمه گوگل]دوز ملین مورد نیاز برای درمان یبوست در کودک بسیار بالاتر از دوز پیشنهاد شده در برچسب است
8. Magnesium hydroxide, normally used as an antacid or laxative, may also serve as a magnesium supplement.
[ترجمه ترگمان]منیزیم هیدروکسید، که معمولا به عنوان an یا laxative مورد استفاده قرار می گیرد، ممکن است به عنوان مکمل منیزیم عمل کند
[ترجمه گوگل]هیدروکسید منیزیم، به طور معمول به عنوان یک آنتی اسیدها یا ملین، نیز ممکن است به عنوان مکمل منیزیم استفاده شود
9. The laxative dose was gradually decreased after two to three months to a dose that maintained one bowel movement daily.
[ترجمه ترگمان]مقدار laxative به تدریج بعد از دو یا سه ماه به مقداری کاهش یافت که هر روز یک حرکت روده را حفظ می کرد
[ترجمه گوگل]دوز لاکتوز بعد از دو تا سه ماه به میزان دوز کاهش یافت که روزانه یک حرکت روده را حفظ می کرد
10. Take a laxative! Chew tobacco!
[ترجمه ترگمان]! a بگیر توتون جویدنی!
[ترجمه گوگل]یک ملین توییتر جویدن
11. Purging behaviors: vomiting, laxative use, diet pills, excessive exercise.
[ترجمه ترگمان]پاک سازی رفتارها: استفراغ، مصرف laxative، قرص های رژیم غذایی، ورزش بیش از حد
[ترجمه گوگل]رفتارهای خسته کننده: استفراغ، مصرف ملین، قرص های رژیم غذایی، ورزش بیش از حد
12. Some laxative drugs such as magnesium sulfate, Bisatin, phenolphthalein, glycerol etc for common use were introduced.
[ترجمه ترگمان]برخی از داروهای laxative مانند سولفات منیزیم، Bisatin، phenolphthalein، گلیسرول و غیره برای استفاده مشترک معرفی شدند
[ترجمه گوگل]بعضی از داروهای کمکی مانند سولفات منیزیم، بیساتین، فنولفالتین، گلیسرول و غیره برای استفاده مشترک استفاده شده است
13. Conclusion:The laxative action of galactitol displays certain dosage-effect relationship.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: عمل laxative of رابطه تاثیر دوز مشخصی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: اثر لاکتاتی گالاکتیتول رابطه معکوس دوزی را نشان می دهد
14. Running can be a great laxative.
[ترجمه ترگمان]دویدن می تواند ملین خوبی باشد
[ترجمه گوگل]در حال اجرا می تواند یک ملین بزرگ باشد