1. kindergarten kids scurried down hallways
بچه های کودکستان در راهروها می دویدند.
2. My son is reluctant to go to the kindergarten.
[ترجمه امین] پسر من دوست ندارد به مهد کودک برود
[ترجمه ستایش] پسرم تمایل به مهد کودک رفتن ندارد.
[ترجمه v,ah] پسر من نمیخواد به کودکستان برود
[ترجمه ترگمان]پسرم مایل نیست به مهد کودک برود
[ترجمه گوگل]پسر من تمایلی به رفتن به مهد کودک ندارد
3. The kid was abducted at the gate of kindergarten.
[ترجمه ترگمان]بچه در کنار در مهد کودک دزدیده شد
[ترجمه گوگل]این بچه در دروازه مهد کودک ربوده شد
4. Bring the children back from the kindergarten at four o'clock.
[ترجمه علی انوشه] بچه ها را بعد از ساعت چها از مهد کودک ببرید
[ترجمه ترنم کیان] بچه ها را ساعت چهار از مهد کودک ببرید
[ترجمه اسرا ودایع خیری] بچه هایتان رامیتوانید بعداز ساعت ۴ببرید
[ترجمه ترگمان]بچه ها را سر ساعت چهار از کودکستان بیرون بیاورید
[ترجمه گوگل]چهار ساعته بچه ها را از مهد کودک ببرید
5. There is a kindergarten behind my house.
[ترجمه حسین داسانتوس] یک مهد کدوک در پشت خانه من وجود دارد.
[ترجمه اسرا ودایع خیری] پشت خانه من یک مهدکودک وجود دارد
[ترجمه زیبا] در پشت خانه ی ما مهدکودک وجود دارد.
[ترجمه ترگمان]یه مهدکودک تو خونه من هست
[ترجمه گوگل]یک مهد کودک در پشت خانه من وجود دارد
6. These children hit it off well in the kindergarten.
[ترجمه ترگمان]این کودکان در مهد کودک به آن ضربه می زنند
[ترجمه گوگل]این بچه ها در مهد کودک به خوبی کار می کنند
7. The head of the kindergarten has such a commanding voice that everyone there obeys her.
[ترجمه ترگمان]رئیس مهدکودک این صدا را دارد که هر کسی از او اطاعت می کند
[ترجمه گوگل]رئیس مهد کودک صدای فرماندهی دارد که همه از او اطاعت می کنند
8. The kindergarten children were captivated by the variety of animals in the zoo.
[ترجمه ترگمان]کودکان مهد کودک در باغ وحش توسط انواع حیوانات مورد توجه قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]کودکان مهد کودک توسط انواع حیوانات در باغ وحش جذب شدند
9. You may find that each child in the kindergarten gives a different answer to the question.
[ترجمه ترگمان]ممکن است متوجه شوید که هر کودک در کودکستان پاسخ متفاوتی به این سوال می دهد
[ترجمه گوگل]شما ممکن است دریابید که هر کودک در مهد کودک پاسخ متفاوتی به این سوال می دهد
10. My years at Sacred Heart, kindergarten through the middle of third grade, were a blur.
[ترجمه ترگمان]سال هایی که توی قلب مقدس مهدکودک تو مهدکودک کلاس سوم بودم، همه چیز تیره و تار بود
[ترجمه گوگل]سال های من در قلب مقدس، مهد کودک از طریق وسط درجه سوم، تاری
11. Too many children are entering kindergarten without basic skills of knowing colors, letters and numbers.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان در حال ورود به مهد کودک بدون مهارت های ابتدایی دانستن رنگ ها، حروف و اعداد هستند
[ترجمه گوگل]بیش از حد بسیاری از کودکان در حال وارد شدن به مهد کودک بدون مهارت های اساسی دانستن رنگ، حروف و اعداد هستند
12. And these kindergarten programs may seem like a regression from full-day preschool programs.
[ترجمه ترگمان]و این برنامه های مهد کودک ممکن است به نظر یک رگرسیون از برنامه های کامل پیش دبستانی باشد
[ترجمه گوگل]و این برنامه های مهد کودک ممکن است مانند رگرسیون از برنامه های پیش دبستانی روزانه به نظر برسد
13. Thee are excellent facilities for children, with a kindergarten and a kid's playground in the Kurpark.
[ترجمه ترگمان]برای کودکان، با یک مهدکودک و یک زمین بازی کودکان در the، امکانات عالی برای کودکان وجود دارد
[ترجمه گوگل]امکانات هتل عالی برای کودکان، با مهد کودک و زمین بازی کودکان در کورپارک است
14. Some teachers expect incoming kindergarten children to be able to sit for long periods of time concentrating on workbooks or worksheets.
[ترجمه ترگمان]برخی از معلمان انتظار دارند که بچه های مهد کودک بتوانند برای مدت طولانی تمرکز کنند و بر روی workbooks یا سایت worksheets تمرکز کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از معلمان، بچه های مهد کودک آینده را قادر می سازند که مدت زمان زیادی را صرف تمرکز بر روی کتاب های آموزشی و یا برگه های آموزشی کنند
15. The bodies and minds rub together from kindergarten to graduate study.
[ترجمه ترگمان]بدن و ذهن از کودکستان تا تحصیل فارغ التحصیل می شوند
[ترجمه گوگل]بدن و ذهن از روز کودکستان به تحصیل فارغ التحصیل می شوند