1. We attempted to manoeuvre the canoe closer to him.
[ترجمه ترگمان]سعی کردیم کرجی را به او نزدیک تر کنیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش کردیم قایقرانی را به او نزدیک کنیم
2. The other directors are trying to manoeuvre her into resigning.
[ترجمه ترگمان]مدیران دیگر تلاش می کنند او را وادار به استعفا کنند
[ترجمه گوگل]مدیران دیگر سعی دارند مانع از استعفا شوند
3. Her withdrawal from the contest was a tactical manoeuvre.
[ترجمه ترگمان]ترک کردن اون از مسابقه یه مانور تاکتیکی بود
[ترجمه گوگل]خروج او از مسابقه مانور تاکتیکی بود
4. Teachers feel they have little room for manoeuvre when the curriculum is so demanding.
[ترجمه کسرا] معلمان احساس می کنند زمانی که برنامه درسی فشرده است، فرصت برای برنامه ریزی های دیگه کم هست.
[ترجمه ترگمان]معلمان احساس می کنند که برای مانور دادن در زمانی که برنامه درسی بسیار مورد مطالبه است، فضای کمی برای مانور دارند
[ترجمه گوگل]معلمان احساس می کنند که در زمانی که برنامه درسی بسیار دشوار است، فرصت کمی برای مانور وجود دارد
5. The clutter of ships had little room to manoeuvre.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از کشتی ها فضای کمی برای مانور دادن داشتند
[ترجمه گوگل]کلاهبرداری از کشتی ها مانع کوچک بود
6. She managed to manoeuvre expertly into the parking space.
[ترجمه ترگمان]او ماهرانه موفق شد که ماهرانه وارد محوطه پارکینگ شود
[ترجمه گوگل]او توانست به طور ماهرانه به فضای پارکینگ مانور دهد
7. There was very little room to manoeuvre.
[ترجمه ترگمان]برای مانور دادن، اتاق بسیار کوچکی بود
[ترجمه گوگل]اتاق مانور بسیار کمی بود
8. The government has very little room for manoeuvre on this issue.
[ترجمه ترگمان]دولت برای مانور دادن در این زمینه اتاق بسیار کوچکی دارد
[ترجمه گوگل]حکومت دارای مکان بسیار مهمی برای مانور در این زمینه است
9. Loaded supermarket trolleys are often difficult to manoeuvre.
[ترجمه ترگمان]مانور حمل و نقل پر بار پر بار برای مانور دادن دشوار است
[ترجمه گوگل]چرخ دستی های سوپر مارکت بارگیری شده اغلب مانور بسیار دشوار است
10. The authorities have to manoeuvre the markets into demanding a cut in interest rates.
[ترجمه ترگمان]مقامات مجبور به مانور دادن بازارها به تقاضای کاهش نرخ بهره شده اند
[ترجمه گوگل]مقامات مجبورند بازار را به درخواست کاهش نرخ بهره برسانند
11. Inverted flight is an acrobatic manoeuvre of the plane.
[ترجمه ترگمان]پرواز Inverted مانور acrobatic از هواپیما است
[ترجمه گوگل]پرواز معکوس یک مانور آکروباتیک هواپیما است
12. A rapid manoeuvre by the driver prevented an accident.
[ترجمه ترگمان]مانور دادن سریع توسط راننده مانع از تصادف شد
[ترجمه گوگل]مانور سریع توسط راننده مانع از حادثه شد
13. Small farmers have limited room for manoeuvre.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان کوچک برای مانور، فضای محدودی دارند
[ترجمه گوگل]کشاورزان کوچک دارای اتاق محدودی برای مانور هستند
14. I'd like you to go through that manoeuvre again and then bring the car to a halt next to the kerb.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم دوباره این کار را انجام بدهی و بعد ماشین را کنار جدول متوقف کنی
[ترجمه گوگل]من می خواهم شما دوباره از طریق این مانور بروید و سپس ماشین را به سمت توقف کنار مجاورت ببرید