کلمه جو
صفحه اصلی

manoeuvre


معنی : تمرین نظامی، مانور، مانور دادن
معانی دیگر : maneuver مانور

انگلیسی به فارسی

تدبیر، حرکت و فعالیت، جولان، عملیات تمرینی، عملیات نظامی و جنگی را تمرین کردن، مشق کردن، مانور دادن، طرح کردن، مانور


( maneuver ) مانور، تمرین نظامی


انگلیسی به انگلیسی

اسم و ( noun, verb )
• : تعریف: a spelling of

• planned military exercise; change in the movement or direction of a moving vehicle; move which involves skill and dexterity; strategy (also maneuver)
perform a military exercise; change the movement or direction of a moving vehicle; move, change position; control with skill and dexterity; use strategy to gain an objective (also maneuver)
if you manoeuvre something into or out of an awkward position, you skilfully move it there. verb here but can also be used as a count noun. e.g. most people seem to manage this manoeuvre without causing havoc.
a manoeuvre is also something clever which you do in order to change a situation to your advantage.
if you have room for manoeuvre, you have the opportunity to change your plans if it becomes necessary or desirable.
military manoeuvres are training exercises which involve the movement of soldiers and equipment over a large area.

مترادف و متضاد

تمرین نظامی (اسم)
drilling, maneuver, manoeuvre

مانور (اسم)
maneuver, manoeuvre

مانور دادن (فعل)
maneuver, manoeuvre

جملات نمونه

1. We attempted to manoeuvre the canoe closer to him.
[ترجمه ترگمان]سعی کردیم کرجی را به او نزدیک تر کنیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش کردیم قایقرانی را به او نزدیک کنیم

2. The other directors are trying to manoeuvre her into resigning.
[ترجمه ترگمان]مدیران دیگر تلاش می کنند او را وادار به استعفا کنند
[ترجمه گوگل]مدیران دیگر سعی دارند مانع از استعفا شوند

3. Her withdrawal from the contest was a tactical manoeuvre.
[ترجمه ترگمان]ترک کردن اون از مسابقه یه مانور تاکتیکی بود
[ترجمه گوگل]خروج او از مسابقه مانور تاکتیکی بود

4. Teachers feel they have little room for manoeuvre when the curriculum is so demanding.
[ترجمه کسرا] معلمان احساس می کنند زمانی که برنامه درسی فشرده است، فرصت برای برنامه ریزی های دیگه کم هست.
[ترجمه ترگمان]معلمان احساس می کنند که برای مانور دادن در زمانی که برنامه درسی بسیار مورد مطالبه است، فضای کمی برای مانور دارند
[ترجمه گوگل]معلمان احساس می کنند که در زمانی که برنامه درسی بسیار دشوار است، فرصت کمی برای مانور وجود دارد

5. The clutter of ships had little room to manoeuvre.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از کشتی ها فضای کمی برای مانور دادن داشتند
[ترجمه گوگل]کلاهبرداری از کشتی ها مانع کوچک بود

6. She managed to manoeuvre expertly into the parking space.
[ترجمه ترگمان]او ماهرانه موفق شد که ماهرانه وارد محوطه پارکینگ شود
[ترجمه گوگل]او توانست به طور ماهرانه به فضای پارکینگ مانور دهد

7. There was very little room to manoeuvre.
[ترجمه ترگمان]برای مانور دادن، اتاق بسیار کوچکی بود
[ترجمه گوگل]اتاق مانور بسیار کمی بود

8. The government has very little room for manoeuvre on this issue.
[ترجمه ترگمان]دولت برای مانور دادن در این زمینه اتاق بسیار کوچکی دارد
[ترجمه گوگل]حکومت دارای مکان بسیار مهمی برای مانور در این زمینه است

9. Loaded supermarket trolleys are often difficult to manoeuvre.
[ترجمه ترگمان]مانور حمل و نقل پر بار پر بار برای مانور دادن دشوار است
[ترجمه گوگل]چرخ دستی های سوپر مارکت بارگیری شده اغلب مانور بسیار دشوار است

10. The authorities have to manoeuvre the markets into demanding a cut in interest rates.
[ترجمه ترگمان]مقامات مجبور به مانور دادن بازارها به تقاضای کاهش نرخ بهره شده اند
[ترجمه گوگل]مقامات مجبورند بازار را به درخواست کاهش نرخ بهره برسانند

11. Inverted flight is an acrobatic manoeuvre of the plane.
[ترجمه ترگمان]پرواز Inverted مانور acrobatic از هواپیما است
[ترجمه گوگل]پرواز معکوس یک مانور آکروباتیک هواپیما است

12. A rapid manoeuvre by the driver prevented an accident.
[ترجمه ترگمان]مانور دادن سریع توسط راننده مانع از تصادف شد
[ترجمه گوگل]مانور سریع توسط راننده مانع از حادثه شد

13. Small farmers have limited room for manoeuvre.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان کوچک برای مانور، فضای محدودی دارند
[ترجمه گوگل]کشاورزان کوچک دارای اتاق محدودی برای مانور هستند

14. I'd like you to go through that manoeuvre again and then bring the car to a halt next to the kerb.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم دوباره این کار را انجام بدهی و بعد ماشین را کنار جدول متوقف کنی
[ترجمه گوگل]من می خواهم شما دوباره از طریق این مانور بروید و سپس ماشین را به سمت توقف کنار مجاورت ببرید

پیشنهاد کاربران

حرکت کردن ، حرکت دادن

به نقل از هزاره:
1. ( نظامی، در جمع ) مانور، رزمایش، نمایش رزمی؛ مشق
2. ( مجازی ) مانور، حرکت ماهرانه؛ تمهید، نقشه، تدبیر، شگرد، ترفند؛ حیله
3. ( نظامی و غیره ) مانور دادن، ماهرانه حرکت کردن
4. ( نظامی و غیره ) مانور دادن؛ تدبیرِ . . . . کردن، تمهیدِ . . . کردن
5. ماهرانه هدایت کردن، ماهرانه بردن، ماهرانه پیش بردن

مشق نظامی ( تمرین عملیات نظامی )


کلمات دیگر: