کلمه جو
صفحه اصلی

lashing


معنی : طعنه، شلاق زنی
معانی دیگر : (انگلیس - عامیانه - جمع) زیاد، خیلی، (خوراک و نوشیدنی) یک عالمه، تازیانه زنی، گوشمالی، بازخواست، نکوهش، بستن، تسمه بندی، طناب پیچی

انگلیسی به فارسی

شلاق زنی


لنگش، شلاق زنی، طعنه


انگلیسی به انگلیسی

• act of striking with a lash; whipping; harsh scolding; act of tying with a cord
lashings are ropes or cables used to tie something firmly to something else.
a lashing is a punishment in which a person is hit with a whip.
a lashing is also a cruel and angry speech, criticizing or scolding someone or something.
lashings of something means a large quantity or amount of it; an old-fashioned use.
see also lash.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the action of a person or thing that lashes.

(2) تعریف: a whipping, flogging, or other beating with or as if with a lash.
مشابه: lash

(3) تعریف: a severe rebuke or scolding.
اسم ( noun )
• : تعریف: the action of binding, as with a rope, or the material used to do this.

مترادف و متضاد

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

شلاق زنی (اسم)
whipping, lashing, flagellation, licking

جملات نمونه

cake with lashings of ice-cream!

کیک و یک عالمه بستنی!


1. newspapers kept lashing him
روزنامه ها مرتب از او انتقاد می کردند.

2. The hail is lashing down on the roof.
[ترجمه ترگمان]درود بر پشت بوم!
[ترجمه گوگل]تگرگ بر روی سقف قرار دارد

3. The speaker was lashing the crowd.
[ترجمه ترگمان]سخنران به جمعیت مشت می زد
[ترجمه گوگل]سخنران، جمعیت را لرزاند

4. Secure the anchor by lashing it to the rail.
[ترجمه ترگمان] لنگر رو با شلاق به نرده ببندید
[ترجمه گوگل]لنگر را با کشیدن آن به راه آهن، ایمن نگه دارید

5. The rain was lashing the windows.
[ترجمه ترگمان]باران به پنجره ها ضربه می زد
[ترجمه گوگل]باران پنجره ها را چسبیده بود

6. He gave the poor donkey a terrible lashing.
[ترجمه ترگمان]ضربه وحشتناکی به الاغ زد
[ترجمه گوگل]او به فقیر فقیر یک لقمه وحشتناک داد

7. The sound of the rain lashing against the windows was deafening.
[ترجمه ترگمان]صدای باران به پنجره ها گوش می داد
[ترجمه گوگل]صدای باران در برابر پنجره ها بی پروا بود

8. The shelter is built by lashing poles together to form a small dome.
[ترجمه ترگمان]این پناه گاه با ضربات چوب به هم متصل می شود تا یک گنبد کوچک را شکل دهد
[ترجمه گوگل]سرپناه با استفاده از تیرهای بافتی برای تشکیل یک گنبد کوچک ساخته شده است

9. After a cruel tongue lashing, he threw the girl out of the group.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه یک زبون بی رحما نه ضربه زد، دختر را از گروه بیرون انداخت
[ترجمه گوگل]پس از یک زبان بی رحمانه، او دختر را از گروه خارج کرد

10. More often than not, the lashing simply came apart in my hands.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از آن نه که دست و پایم را از هم جدا کرده بودم
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات، پیچ و خم به سادگی در دست من جدا شد

11. The spectacle before her, half obscured by the lashing spray, left an indelible impression.
[ترجمه ترگمان]منظره ای که پیش از او دیده می شد، منظره محو و محو نشدنی او را تحت الشعاع قرار داده بود
[ترجمه گوگل]عکاسی پیش از او، نیمه توسط اسپری مچ بند مبهم، یک تصور ناخوشایند را ترک کرد

12. The menace was the lashing rattan.
[ترجمه ترگمان]The عصای خیزران خوری بود
[ترجمه گوگل]تهدید زدن چوب خاردار بود

13. Straps/attachment points: two lashing patches on lid; no ice axe loop.
[ترجمه ترگمان]نقاط اتصال \/ ضمیمه: دو لکه شلاق در در، و هیچ حلقه تبر سنگی
[ترجمه گوگل]تسمه / نقاط دلبستگی: دو تکه لبه در درب؛ حلقه یخی یخی نیست

14. The wind screaming and the rain lashing on the windows sent me into a reverie.
[ترجمه ترگمان]باد جیغ می کشید و باران به پنجره ها کوبیده می شد و مرا به رویا فرو می برد
[ترجمه گوگل]باد جیغ و باران بر روی پنجره ها به من زل زده بود

15. The sailors made a raft by lashing tree-trunks together.
[ترجمه ترگمان]ملوانان کلک را با تنه درختی به هم بستند
[ترجمه گوگل]ملوانان با کشیدن درختان تنه با هم یک قایق را ساختند

پیشنهاد کاربران

شلاق زدن
تازیانه زدن
شلاق وار زدن


کلمات دیگر: