1. the maidservant gathered her things and left
کلفت اسباب های خود را جمع کرد و رفت.
2. his wife caught him romping with the maidservant
زنش مچ او را در حال عشق بازی با کلفت گرفت.
3. She is role-playing the maidservant in our home.
[ترجمه ترگمان]در خانه ما خدمتکار بازی می کند
[ترجمه گوگل]او بازیگر خدمتکار در خانه ما است
4. The maidservant valeted my mother very well.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار مادرم را بسیار خوب می شناخت
[ترجمه گوگل]خدمتکار مادر من را خیلی خوب فراموش کرد
5. She remembered her maidservant by leaving her a huge sum in her will.
[ترجمه ترگمان]به یاد دختر خود افتاد که مبلغ هنگفتی در وصیت نامه اش به او داده بود
[ترجمه گوگل]او به خاطر خدمتگزارش به او گفت که مبلغ عظیمی در اراده او خواهد بود
6. The illegitimate son of a maidservant, Frank Roberts was born at Edinburgh in 19
[ترجمه ترگمان]فرزند نامشروع یک خدمتکار، فرانک رابرتز در ادنبورگ در ۱۹ دسامبر در ادنبورگ به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]فرانک رابرتز، پسر غیرقانونی خدمتکار، در 19 سالگی در ادینبورگ متولد شد
7. The maidservant drummed Mary's house.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار خانه مری را صدا زد
[ترجمه گوگل]خدمتکاران خانه ماری را درامد
8. The maidservant came down to say, " Telephone, Mr. Fang . It's someone named Su, a woman. "
[ترجمه ترگمان]خدمتکار پایین آمد و گفت: \" تلفن، آقای فانک این یک نفر به نام سو، یک زن است \"
[ترجمه گوگل]خدمتکار گفت: 'تلفن، آقای فنگ این شخص به نام Su، یک زن است '
9. Lin Ch'ung told his wife and the maidservant to go on to the temple, and then he greeted the monk and sat down with him under a Chinese scholar tree.
[ترجمه ترگمان]لین از ung به همسرش و خدمتکار گفت که به معبد برود و سپس به راهب سلام کرد و با او زیر یک درخت دانشمند چینی نشست
[ترجمه گوگل]لین چانگ به همسر و خدمتگزارش به معبد رفت و سپس راهب را خوش آمد گفت و در کنار یک شاگرد علمی چینی نشست
10. And also maidservant thou shalt do likewise.
[ترجمه ترگمان]و خدمتکار نیز نیز همین کار را خواهد کرد
[ترجمه گوگل]و همچنین خادمان نیز همین کار را انجام دهید
11. The maidservant system is the outcome that slave system remnants and feudal system combine together.
[ترجمه ترگمان]سیستم خدمتکار نتیجه ای است که باقیمانده سیستم برده و سیستم فئودالی با هم ترکیب می شوند
[ترجمه گوگل]سیستم خدمتکار نتیجه آن است که بقایای سیستم فرعی و سیستم فئودال با هم ترکیب می شوند
12. Hari knocked on the door and it was quickly opened by a young maidservant who looked her over in disdain.
[ترجمه ترگمان]هاری در زد و به سرعت در را باز کرد و خدمتکاری که او را تحقیر می کرد به سرعت باز شد
[ترجمه گوگل]هری در درب افتاد و آن را به سرعت توسط یک خدمتکار جوان که او را در سرزنش نگاه او افتتاح شد
13. The brief appearance of what may seem like an inconsequential maidservant may end up being the turning event of the story.
[ترجمه ترگمان]ظاهر مختصر چیزی که ممکن است به یک دختر بی اهمیت به نظر برسد ممکن است به پایان دادن داستان تبدیل شود
[ترجمه گوگل]ظهور کوتاهی از آنچه ممکن است به عنوان یک خدمتکار ناخوشایند به نظر برسد، ممکن است در نهایت اتفاق رویدادی داستان باشد
14. But the temptation to intervene grew nevertheless, particularly as I saw things turning against the innocent maidservant.
[ترجمه ترگمان]اما با این حال، وسوسه آن که مداخله کند، خاصه از آن رو که می دیدم در مقابل خدمتکار معصوم به سر می برد
[ترجمه گوگل]با این حال، وسوسه مداخله رشد کرد، به ویژه آنکه من چیزهایی را دیدم که علیه خدمتگزاری بی گناه بود
15. He entered the house by the front door and was confronted by a flustered maidservant.
[ترجمه ترگمان]از در جلو وارد خانه شد و با یک خدمتکار مضطرب روبه رو شد
[ترجمه گوگل]او در خانه وارد خانه شد و با یک خدمتکار فریبنده مواجه شد