کلمه جو
صفحه اصلی

learning

معنی : فراگیری، اطلاع، معرفت، فضیلت، عرفان، دانش، یادگیری، فضل وکمال
معانی دیگر : آموزش، علم

انگلیسی به فارسی

فراگیری، معرفت، دانش، یادگیری، اطلاع، فضل وکمال

یادگیری، فراگیری، دانش، معرفت، فضیلت، فضل وکمال، عرفان، اطلاع

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• (1) تعریف: knowledge gained through systematic study.
• مترادف: education, knowledge, schooling, studies, wisdom
• مشابه: comprehension, erudition, lore, scholarship, understanding
• (2) تعریف: the process of gaining knowledge.
• مترادف: education, study
• مشابه: enlightenment, scholarship, wisdom
• knowledge gained through study, education; process of acquiring knowledge
learning is knowledge that has been gained through studying.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] فراگرفتن

مترادف و متضاد

فراگیری (اسم)
acquirement, learning, acquisition, universality
اطلاع (اسم)
knowledge, information, awareness, learning, notification, advice, notice, datum, know-how
معرفت (اسم)
knowledge, awareness, learning, comprehension, wisdom, cognition, education, science, osmose, kenning
فضیلت (اسم)
knowledge, learning, scholarship, wisdom, erudition, scholarism
عرفان (اسم)
knowledge, learning, gnosticism, mysticism, theosophy
دانش (اسم)
knowledge, learning, witting, letter, scholarship, wisdom, science, kenning, lore
یادگیری (اسم)
learning
فضل وکمال (اسم)
learning, scholarship

education, knowledge

Synonyms: acquirements, attainments, culture, erudition, information, letters, literature, lore, research, scholarship, schooling, science, study, training, tuition, wisdom

Antonyms: ignorance

جملات نمونه

1. learning consists of humaneness, chivalry, and courtesy
علم آدمیت است و جوانمردی و ادب.
2. learning should be a pleasure rather than a chore
آموختن باید لذت بخش باشد نه طاقت فرسا.
3. a learning plateau
ترازه ی یادگیری
4. book learning is not enough
دانش کتابی بسنده نیست.
5. bookish learning on business is no guarantee of success in the bazaar
دانش کتابی درباره ی تجارت تضمین موفقیت دربازار نیست.
6. cue learning
نشانه آموزی
7. his learning filled everyone with awe
دانش او همه را غرق در احترام و شگفتی کرد.
8. human learning
دانش بشری
9. the learning of at least one foreign language
آموختن لااقل یک زبان خارجی
10. the learning of foreign languages
یادگیری زبان های خارجی
11. theoretical learning
یادگیری نظری،دانش نظری
12. rote learning
یادگیری طوطی وار،یادگیری از راه از بر کردن
13. julie is learning spanish with great facility
جولی به آسانی اسپانیایی یاد می گیرد.
14. love of learning
عشق به یادگیری
15. to acquire learning
کسب دانش کردن
16. wisdom and learning do not always go hand in hand
عقل و دانش همیشه لازم و ملزوم یکدیگر نیستند.
17. a place of learning
جای آموختن
18. a thirst for learning
اشتیاق به یادگیری
19. for all his learning he is stupid
با وجود آن همه دانشی که دارد بی شعور است.
20. his virtue is learning and humility
حسن او دانش و افتادگی است.
21. institutions of higher learning
موسسات آموزش عالی
22. schools of higher learning
مدارس آموزش عالی
23. the acquisition of learning
کسب دانش
24. the advancement of learning
پیشرفت دانش
25. the child is learning to talk
بچه دارد حرف زدن می آموزد.
26. these children are learning quickly
این کودکان دارند به سرعت یاد می گیرند.
27. try to encourage learning and equally to protect children from dangers
بکوش که مشوق آموزش باشی و نیز کودکان را از خطر حفظ کنی.
28. a major seat of learning
یک مرکز عمده ی علم و آموزش
29. a man of universal learning
مردی با معلومات گسترده (علامه)
30. are you interested in learning english?
علاقه به یادگیری انگلیسی داری ؟
31. i spent two years learning the japanese language
دو سال صرف آموزش زبان ژاپنی کردم.
32. men who prostitute their learning for the sake of profit
مردانی که به خاطر سود علم خود را می فروشند
33. they have mastered old learning but are lacking in modern sciences
آنها علوم قدیم را یاد گرفته اند ولی از علوم جدید بی بهره اند.
34. a man of intellect and learning
مردی باهوش و دانشمند
35. he had a name for learning
او در دانش شهره بود.
36. he impressed everyone with his learning
او با دانش خود همه را تحت تاثیر قرار داد.
37. he surpassed all his contemporaries in learning
از نظر دانش بر همه ی معاصران خود پیشی گرفت.
38. his mind was a reservoir of learning
مغز او گنجینه ای از دانش بود.
39. it's never too late to start learning
هیچگاه برای آغاز یادگیری دیر نیست.
40. nothing could quench his desire for learning
هیچ چیزی نمی توانست میل او به دانش را اقناع کند.
41. achievement tests each sampling a different area of learning
آزمون های تحصیلی که هر کدام بخشی از جنبه های تحصیلی را مورد بررسی قرار می دهد.
42. higher education is not always a badge of learning
تحصیلات دانشگاهی همیشه علامت سواد نیست.
43. if you want your father's inheritance, acquire his learning . . .
میراث پدرخواهی علم پدرآموزی . . .
44. he touched nothing that he did not ornament with learning
او به هرچه دست زد به دانش مزین شد.
45. plant in you students not just a love of learning but also a love of god
در شاگردانت نه تنها عشق به دانش بلکه عشق به خدا را هم پرورش بده.
46. the university is an instrument for the dissemination of learning
دانشگاه وسیله ای برای اشاعه دانش است.

the learning of foreign languages

یادگیری زبانهای خارجی

Book learning is not enough.

دانش کتابی کافی نیست.

He impressed everyone with his learning.

او با دانش خود همه را تحت‌تأثیر قرار داد.

human learning

دانش بشری

پیشنهاد کاربران

یادگیری
یاد گرفتن
متوجه شدن
یاد گرفتن
اموختن
Learning your place, good : جایگاهتو پیدا کردی خوبه
یادگیری
چیزی را آموختن
یاد گرفتن
learning ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: یادگیری
تعریف: فراگیری اطلاعات یا الگوهای رفتاری یا توانایی های جدید، به صورت نسبتاً پایدار که مشخصۀ آن تعدیل رفتار درنتیجۀ تمرین یا مطالعه یا تجربه است
کلمات دیگر: