کلمه جو
صفحه اصلی

kindled


معنی : مشتعل

انگلیسی به فارسی

آتش زد، مشتعل


مترادف و متضاد

مشتعل (صفت)
ablaze, blazing, kindled, inflamed, excited, sulphurous, conflagrant

جملات نمونه

1. admiration kindled his pale face
تحسین چهره ی رنگ پریده ی او را برافروخته کرد.

2. her speech kindled the students' interest
نطق او علاقه ی شاگردان را برانگیخت.

3. the birth of hassan kindled a new hope in the hearts of his parents
تولد حسن امید تازه ای در دل والدینش برانگیخت.

پیشنهاد کاربران

برافروخته


کلمات دیگر: