کلمه جو
صفحه اصلی

marathon


معنی : مسابقه دو ماراتون، مسابقه دوصحرایی
معانی دیگر : هر مسابقه یا ناورد طولانی، ماراتون (جایگاه پیروزی یونانیان بر ایرانیان - 490 پیش از میلاد)، (ورزش) دوی ماراتون (41/8 کیلومتر یا حدود 26 میل)، دوی استقامت

انگلیسی به فارسی

مسابقه دو ماراتون، مسابقه دوصحرایی


ماراتن، مسابقه دو ماراتون، مسابقه دوصحرایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a plain in southeastern Greece where the Athenians defeated the Persians in 490 B.C.

• plain in southeastern greece where the persians were defeated; ancient town
long-distance race; foot race that usually lasts approximately 26 miles, race of 42.195 km; long contest of endurance
a marathon is a race in which people run about 26 miles (about 42 km) along roads.
a marathon task takes a long time to do and is very tiring.

مترادف و متضاد

Synonyms: cross-country race, endurance run, test of endurance


مسابقه دو ماراتون (اسم)
marathon

مسابقه دوصحرایی (اسم)
marathon

long-distance race


جملات نمونه

a dance marathon

مسابقه‌ی استقامت در رقص


a speechmaking marathon

یک دوره‌ی طولانی سخنرانی


1. the marathon runner dehydrated and fainted
دونده ی ماراتن دچار آب از دست دادگی شد و غش کرد.

2. a dance marathon
مسابقه ی استقامت در رقص

3. a speechmaking marathon
یک دوره ی طولانی سخنرانی

4. Towards the end of the marathon several runners showed signs of distress.
[ترجمه ترگمان]در پایان این مسابقه چند نفر از دوندگان احساس پریشانی و پریشانی را از خود نشان دادند
[ترجمه گوگل]در پایان ماراتن، چندین دونده نشانه هایی از آشفتگی را نشان دادند

5. Marathon runners need plenty of stamina.
[ترجمه ترگمان]دوندگان ماراتون به بنیه زیادی نیاز دارند
[ترجمه گوگل]دونده های ماراتن نیاز به مقدار زیادی استقامت دارند

6. He ran the marathon in 2 hrs 48 mins.
[ترجمه ترگمان]وی دوی ماراتن را در ساعت ۲: ۴۸ دقیقه انجام داد
[ترجمه گوگل]او ماراتن را در 2 ساعت و 48 دقیقه اجرا کرد

7. She did/ran her first marathon in just under three hours.
[ترجمه ترگمان]او اولین marathon را تا سه ساعت دیگر آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او در کمتر از سه ساعت ماراتن اول خود را انجام داد

8. Her coach encouraged her throughout the marathon race to keep on running.
[ترجمه ترگمان]مربی او او را در مسابقه ماراتن مورد تشویق قرار داد تا به دویدن ادامه دهد
[ترجمه گوگل]مربی او در طول مسابقه ماراتن را تشویق کرد تا در حال اجرا باشد

9. The marathon is a test of endurance .
[ترجمه ترگمان]این ماراتن یک آزمون استقامت است
[ترجمه گوگل]ماراتن یک آزمون استقامت است

10. She won the gold medal in the women's marathon at this year's Olympic Games.
[ترجمه ترگمان]او در دومین ماراتن زنان در بازی های المپیک امسال مدال طلا کسب کرد
[ترجمه گوگل]او در مسابقات المپیک امسال، مدال طلا را در ماراتن زنان به دست آورد

11. Running a marathon is seen by many as the ultimate test of endurance.
[ترجمه ترگمان]دویدن ماراتون توسط خیلی ها به عنوان آزمون نهایی تحمل دیده می شود
[ترجمه گوگل]ماراتن در حال اجرا توسط بسیاری از افراد به عنوان آزمون نهایی استقامت دیده می شود

12. She did six months' hard training before the marathon.
[ترجمه ترگمان]شش ماه تمرین سختی رو قبل از ماراتون انجام داد
[ترجمه گوگل]او قبل از ماراتن شش ماه تمرین سخت را انجام داد

13. I've never run a marathon.
[ترجمه ترگمان]من هرگز تو ماراتون شرکت نکردم
[ترجمه گوگل]من هرگز یک ماراتن را اجرا نکردم

14. Marathon runners are used to going through pain.
[ترجمه ترگمان]runners ماراتون برای عبور از درد به کار می روند
[ترجمه گوگل]دونده های ماراتن برای رهایی از درد استفاده می شوند

15. The election broadcast, a nine-hour marathon, lasts until seven o'clock in the morning.
[ترجمه ترگمان]پخش انتخابات، یک ماراتن ۹ ساعته، تا ساعت هفت صبح ادامه دارد
[ترجمه گوگل]انتخابات پخش شده، یک ماراتن نه ساعته، تا ساعت هفت صبح ادامه دارد

16. A new world marathon record of 2 hrs, 8 min, 5 sec, was set by Stephen Jones of Great Britain.
[ترجمه ترگمان]رکورد دوی ماراتن جهان به مدت ۲ ساعت و ۸ دقیقه و ۵ ثانیه توسط استفان جونز از بریتانیای کبیر تنظیم شد
[ترجمه گوگل]رکورد جدید ماراتن جهان 2 ساعت، 8 دقیقه و 5 ثانیه توسط استفان جونز از بریتانیا تنظیم شده است

پیشنهاد کاربران

دو ماراتون along running race of about 42kilometresor26miles

دو ماراتون

مسابقه دو صحرایی ( ماراتون )

تلاش طولانی مدت و خسته کننده
دوی استقامت

دو استقامت

طولانی و نفس گیر

Marathon:Its a long distance that you should run. . .
دومارتون، مسابقه دو

دوران سخت

To marathon something : an activity that continues for a very long time
در بخشی های از انگلستان به صورت فعل در محاوره ها استفاده می شود مثلا داریم
How do you eat up the time? I've marathoned a load of different series

Marathon is a long game that many persons play that. In which they have to run



کلمات دیگر: