کلمه جو
صفحه اصلی

marshmallow


معنی : گل ختمی، نوعی شیرینی خمیر مانند
معانی دیگر : (شیرینی پزی) خمیر شیرین (دارای شکر و نشاسته و عصاره ی ذرت و ژلاتین) که معمولا در پیک نیک ها روی آتش کباب می کنند، مارشمالو، (گیاه شناسی) ختمی مردابی، خطمی (althaea officinalis)، انجل، یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند

انگلیسی به فارسی

گل ختمی، نوعی شیرینی خمیر مانند


marshmallow، گل ختمی، نوعی شیرینی خمیر مانند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a spongy confection made of corn syrup, sugar, egg whites, and gelatin.

(2) تعریف: (slang) a timid or weak person.
اسم ( noun )
• : تعریف: a pink-flowered European mallow common to marshes and now growing in eastern North America, the root of which was once an ingredient in the confection known as marshmallow.

• spongy candy made from sugar and gelatin; plant of the mallow family which has pink flowers and is found in marshy places (botany)
marshmallow is a soft, spongy, sweet food.
marshmallows are sweets made from marshmallow.

مترادف و متضاد

گل ختمی (اسم)
marshmallow

نوعی شیرینی خمیر مانند (اسم)
marshmallow

جملات نمونه

1. The 30-to 45-minute ride sometimes includes a marshmallow toast at a bonfire.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات سواری ۳۰ تا ۴۵ دقیقه شامل نان تست marshmallow در یک آتش بازی می شود
[ترجمه گوگل]سواری 30 تا 45 دقیقه ای گاهی اوقات شامل یک توت میشلمال در آتش می شود

2. My daughter feels as soft as a marshmallow, as warm as a hot-water bottle.
[ترجمه ترگمان]دخترم به نرمی یک مارشملو، و به گرمی یک بطری آب داغ، احساس راحتی می کند
[ترجمه گوگل]دخترم به عنوان یک بادبزن نرم مانند گرم به عنوان یک بطری آب گرم احساس می کند

3. Remove from heat and add chocolate chips and marshmallow cream, stirring until melted.
[ترجمه ترگمان]از روی حرارت بردارید و چیپس شکلات و بستنی را اضافه کنید، تا زمانی که ذوب شوند
[ترجمه گوگل]از حرارت برداشته و تراشه های شکلات و کرم خاکستری را اضافه کنید، تا زمانی که ذوب شوید، هم زده اید

4. That includes marshmallow ducks, chocolate bunnies, cream-filled eggs and 5 billion jelly beans.
[ترجمه ترگمان]این شامل اردک marshmallow، خرگوش ها شکلات، تخم مرغ پر شده کرم و ۵ میلیارد لوبیا می شود
[ترجمه گوگل]این شامل اردک های خاردار، شمع های شکلاتی، تخم مرغ خامه ای و 5 میلیارد لوبیا ژله می باشد

5. It was like eating very soft, uncooked marshmallow or egg pudding.
[ترجمه ترگمان]درست مثل خوردن دسر پخته و دسر تخم مرغ بود
[ترجمه گوگل]مثل غذا خوردن بسیار نرم، نعناع و پودینگ تخم مرغ بود

6. The children who resisted eating the marshmallow didn't stare directly at it and exercise iron discipline.
[ترجمه ترگمان]کودکانی که در برابر خوردن مارشملو مقاومت می کردند مستقیما به آن نگاه نمی کردند و نظم و انضباط آهنین را تمرین می کردند
[ترجمه گوگل]بچه هایی که در برابر خوردن مارمولول مقاومت کردند مستقیما به آن نگاه نمیکردند و نظم و انظباط آهن را تمرین می کردند

7. The extracts of licorice, marshmallow and yarrow milfoil relieve skin and exercise their moisturizing and healing effects.
[ترجمه ترگمان]عصاره شیرین بیان، مارشملو و yarrow milfoil پوست را تسکین می دهد و اثرات مرطوب کنندگی و التیام بخشی آن ها را تمرین می کند
[ترجمه گوگل]عصاره های شیرین بیان، مارشالما و پودر تخم مرغ پوست را از بین می برند و اثرات مرطوب کننده و شفا دهنده خود را اعمال می کنند

8. The processing technology and formula of strawberry marshmallow. The product quality standard was made.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی پردازش و فرمول of توت فرنگی استاندارد کیفیت محصول ساخته شد
[ترجمه گوگل]فن آوری پردازش و فرمول توت فرنگی marshmallow استاندارد کیفیت محصولات ساخته شده است

9. This family set up fire and grill marshmallow for kids.
[ترجمه ترگمان]این خانواده مارشملو را آتش زده و marshmallow را برای بچه ها grill
[ترجمه گوگل]این خانواده برای بچه ها آتش سوزی و کباب کردن را برای بچه ها تنظیم کرده است

10. Hispanic kids, two out of three ate the marshmallow.
[ترجمه ترگمان]بچه های اسپانیایی، دوتا از سه تا مارشملو را می خوردند
[ترجمه گوگل]بچه های اسپانیایی تبار، دو نفر از سه نفر از خادم مروارید

11. Marshmallow salesmen learn the soft sell.
[ترجمه ترگمان]فروشنده های شیرینی میتونن فروش نرم رو یاد بگیرن
[ترجمه گوگل]فروشندگان خمیردندان نرم فروش را یاد می گیرند

12. The trinity of graham cracker, chocolate, and marshmallow was so elegant—not to mention addictive—that few of us stopped short of third helpings .
[ترجمه ترگمان]به عبارت \"تثلیث\"، تثلیث، شکلات و مارشملو این قدر ظریف بود که به نظر اعتیاد آور نبود - که تعداد کمی از ما از خوردن سومین بشقاب غذا جلوگیری کردیم
[ترجمه گوگل]ترتیب کراکر گراهام، شکلات و میشلولا خیلی ظریف بود - به جز اعتیاد - که بعضی از ما از کمک های سوم کمتر متوقف شد

13. I prodded a pretty young marshmallow cretin girl with my crop and made her sprawl on the ground.
[ترجمه ترگمان]من یه دختر جوون ناز نازی رو با crop نوازش کردم و روی زمین ولو شدم
[ترجمه گوگل]من یک دختر کریستین زنبق زن جوان را با محصولم پرورش دادم و بر روی زمین پرورش دادم

14. The situation called for someone tough, and I was a complete marshmallow.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت برای یک نفر دشوار بود و من یک مارشملو کامل بودم
[ترجمه گوگل]این وضعیت برای کسی سخت بود و من یک جنگل کامل بودم

15. He too has strong feelings about language, but they are directed mostly at marshmallow prose.
[ترجمه ترگمان]او هم احساسات قوی در مورد زبان دارد، اما عمدتا به نثر مارشملو هدایت می شود
[ترجمه گوگل]او همچنین دارای احساسات قوی در مورد زبان است، اما آنها عمدتا در پروسس مارشالو کار می کنند

پیشنهاد کاربران

شیرینی خمیری ، شیرینی پُفی ، پُف نبات ، نبات پفی

ژله

Marshmallow is a type of confectionery that is typically made from sugar, water and gelatin whipped to a solid but soft consistency. It is used as a filling in baking, or commonly molded into shapes and coated with corn starch


Gel : ژل
Gelatin یا gelatine
Jellyfish : عروس دریایی
Jello : همون ژله خوراکی
Jelly هم میشه های بهداشتی و ژل مو

marshmallow ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: پُف‏نبات
تعریف: نوعی آب نبات نرم که از مخلوط ژلاتین و سفیدۀ تخم مرغ و شکر یا شیرۀ نشاسته تهیه می‏شود و بافتی اسفنجی دارد


کلمات دیگر: