1. two kindred spirits
دو روح (شخص) هم سرشت
2. The rich never want for kindred.
[ترجمه ترگمان]ثروتمندان هرگز به خویشاوندان نزدیک نمی شوند
[ترجمه گوگل]ثروتمندان هرگز برای خانواده اش نیاموخته اند
3. Most of his kindred still live in Ireland.
[ترجمه ترگمان]بیشتر خانواده اش هنوز در ایرلند زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]بیشتر خانواده هایش هنوز در ایرلند زندگی می کنند
4. Italian and Spanish are kindred languages.
[ترجمه ترگمان]زبان های ایتالیایی و اسپانیایی زبان های خویشاوند هستند
[ترجمه گوگل]ایتالیایی و اسپانیایی زبان های زبانی هستند
5. He claims kindred with royalty.
[ترجمه ترگمان]اون یکی از خویشاوندان سلطنتی رو ادعا می کنه
[ترجمه گوگل]او با خانواده سلطنتی ادعا می کند
6. We immediately realized that we were kindred spirits.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله متوجه شدیم که ما یک شبح هستیم
[ترجمه گوگل]ما بلافاصله متوجه شدیم که ما ارواح خاندانیم
7. English and Dutch are kindred languages.
[ترجمه ترگمان]انگلیسی و هلندی دارای زبان های خویشاوند هستند
[ترجمه گوگل]انگلیسی و هلندی زبانهای زبانی هستند
8. The forces of democracy are in essence kindred spirits.
[ترجمه ترگمان]نیروهای دموکراسی در اصل روحیه خود را دارند
[ترجمه گوگل]نیروهای دموکراسی اساسا ارواح مردمی هستند
9. Certainly a kindred spirit lives on under the front-hinged bonnet.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا یک روح خویشاوند زیر کلاه - زندگی می کند
[ترجمه گوگل]مطمئنا یک روح شاگردی در زیر کلاه گیس جلو قرار دارد
10. The same kindred spirit flows in their veins.
[ترجمه ترگمان]همان روح خویشاوند در veins جریان دارد
[ترجمه گوگل]همان روح شاگردی در رگهای خود جریان دارد
11. Pharmacy and lavish automobile, what a kindred pair they were!
[ترجمه ترگمان]وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای وای که چه زوج kindred!
[ترجمه گوگل]داروسازی و خودروی بزرگ، چه جفت زاده ای بودند!
12. Was there some kindred spirit that linked this Samburu tribesman with a group of walkers from Sheffield?
[ترجمه ترگمان]آیا روحی وجود داشت که این مرد را با گروهی از واکر و شفیلد به هم پیوند می داد؟
[ترجمه گوگل]آیا برخی از روحیه های خانوادگی وجود داشت که این قبیله Samburu را با گروهی از واکر از شفیلد مرتبط می کرد؟
13. She recognised him as a kindred spirit, with the same happy-go-lucky, questing attitude to life which she herself possessed.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک روح خویشاوند شناخته بود، با همان روحیه شاد و خوش go که خود او به آن تعلق داشت
[ترجمه گوگل]او او را به عنوان یک روح شاگردی شناخت، با همان رفتار خوشحال و خوش شانس، نگرش شایسته به زندگی که او خودش را داشت، به رسمیت شناخت
14. Recognizing in Laz a kindred passion, I conceive a plan.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تشخیص هویت یکی از اقوام درجه یک، من یک نقشه دارم
[ترجمه گوگل]درک لاز در مورد شور و شوق خانواده، من یک برنامه را درک می کنم