کلمه جو
صفحه اصلی

legion


معنی : گروه، لژیون، هنگ، سپاه رومی
معانی دیگر : گروه بزرگ، تعداد زیاد، عده ی کثیر، کثیر، بی شمار، زیاد، (روم باستان) لژیون (بین 3 تا 6 هزار سرباز پیاده به علاوه ی سواره نظام)، قشون، سپاه، لشگر

انگلیسی به فارسی

لژیون، سپاه رومی، هنگ، گروه


لژیون، هنگ، سپاه رومی، گروه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an ancient Roman army unit consisting of infantrymen combined with a relatively smaller number of cavalrymen.
مشابه: army, brigade, corps, division, unit

(2) تعریف: any large group or multitude.
مترادف: army, crowd, drove, horde, host, multitude, throng
مشابه: mass, mob, multiplicity

- legions of followers
[ترجمه ترگمان] دسته از پیروان
[ترجمه گوگل] لژیون پیروان

(3) تعریف: (often cap.) a large military organization or unit, often composed of former rather than active military personnel.
صفت ( adjective )
• : تعریف: being a great number; numerous.
مترادف: countless, great, innumerable, multitudinous, numerous
مشابه: many, myriad

- His supporters are legion.
[ترجمه ترگمان] پشتیبانان او یک لژیون هستند
[ترجمه گوگل] حامیان او لژیون هستند

• unit of the roman army consisting of 3, 000 to 6, 000 soldiers; military unit, army; multitude, mass
legion is sometimes used in the names of large sections of an army.
a legion of people is a large number of them.
you can say that things are legion when there are many of them; a formal use.

مترادف و متضاد

Antonyms: few, numbered


mass, force of people


گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

لژیون (اسم)
legion

هنگ (اسم)
regiment, legion

سپاه رومی (اسم)
legion

numerous


Synonyms: countless, many, multifarious, multitudinal, multitudinous, myriad, numberless, populous, several, sundry, various, very many, voluminous


Synonyms: army, body, brigade, cloud, company, division, drove, flock, group, horde, host, multitude, myriad, number, phalanx, rout, scores, throng, troop


جملات نمونه

1. a legion of his admirers
انبوهی از تحسین کنندگان او

2. his honors were legion
افتخارات او یکی و دو تا نبود.

3. His delightful sense of humour won him a legion of friends.
[ترجمه صفورا] حس شوخ طبعیِ لذت بخشِ او باعث بدست اوردن دوستان زیادی شد
[ترجمه ترگمان]حس شوخ طبعی او در او یک گروه از دوستان را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]حس لذت بخش او از طنز او را به یک لژیون از دوستان برد

4. The British Legion raises funds to help ex-service personnel and their dependants.
[ترجمه ترگمان]لژیون انگلیس سرمایه لازم برای کمک به پرسنل خدمات سابق و وابستگان آن ها را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]لژیون بریتانیا منابع مالی خود را برای کمک به کارکنان سابق خدمات و وابستگان خود افزایش می دهد

5. Each legion contained between 3000 and 6000 soldiers.
[ترجمه ترگمان]هر لژیون مرکب از ۳۰۰۰ تا ۶۰۰۰ سرباز بود
[ترجمه گوگل]هر لژیون بین 3000 تا 6000 سرباز بود

6. The difficulties surrounding the court case are legion.
[ترجمه ترگمان]مشکلات مربوط به پرونده دربار، یک لژیون است
[ترجمه گوگل]مشکلات مربوط به پرونده دادگاه لژیون هستند

7. In the Legion, there was no guarantee that a man had even used a flushing loo before.
[ترجمه ترگمان]در نور لژیون دنور هیچ تضمینی وجود نداشت که مردی حتی قبلا از یک توالت سرخ استفاده کرده باشد
[ترجمه گوگل]در لژیون، هیچ تضمینی وجود نداشت که یک مرد حتی قبل از آن از یک لوح فلاش استفاده کند

8. Accounts of Ali's kindness and generosity are legion.
[ترجمه ترگمان]توجه مهربانی و سخاوت علی یک لژیون است
[ترجمه گوگل]حساب های مهربانی و سخاوتمندانه علی، لژیون هستند

9. A legion of policemen and border officials are required to preserve this happy feature of a benevolent nature.
[ترجمه ترگمان]یک لژیون از ماموران پلیس و مقامات مرزی برای حفظ این ویژگی شاد یک طبیعت مهربان لازم است
[ترجمه گوگل]یک لژیون پلیس و مقامات مرزی باید این ویژگی خوشحال از طبیعت خیرخواهانه را حفظ کند

10. The Legion would return you to the place at which they had taken charge of you.
[ترجمه ترگمان]لژیون دو نور شما را به جایی که در آنجا نگهداری کرده بودند برمی گردانیم
[ترجمه گوگل]لژیون شما را به جایی که آنها مسئولیت شما را بر عهده گرفته است، برمی گرداند

11. In later life his philanthropic deeds were legion.
[ترجمه ترگمان]بعدها، کاره ای بشر دوستانه او سپاه بود
[ترجمه گوگل]در بعد زندگی، اعمال خیرخواهانه او لژیون بود

12. His good works were legion.
[ترجمه ترگمان] آثار خوبش سپاه بود
[ترجمه گوگل]آثار خوب او لژیون بود

13. Maurice and his legion, Gereon and his soldiers reftised to worship pagan gods before battle.
[ترجمه ترگمان]موریس و legion، Gereon و سربازانش، پیش از جنگ خدایان مشرکان را پرستش می کردند
[ترجمه گوگل]موریس و لژیون او، گرئون و سربازانش قبل از نبرد به پرستش خدایان بت پرستی پرداختند

14. The Legion was being selective. Very selective.
[ترجمه ترگمان] لژیون (نور)انتخابی بودن خیلی خوب
[ترجمه گوگل]لژیون انتخابی بود بسیار انتخابی

a legion of his admirers

انبوهی از تحسین‌کنندگان او


His honors were legion.

افتخارات او یکی و دو تا نبود.


پیشنهاد کاربران

لشگرکشی


کلمات دیگر: