کلمه جو
صفحه اصلی

legislative


معنی : مقننه، قانون گذار
معانی دیگر : وابسته به قانونگذاری، وابسته به قوه ی مقننه، قانونی

انگلیسی به فارسی

قانون گذار، مقننه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: legislatively (adv.)
(1) تعریف: relating to a branch of government having the power to pass laws.

- The Senate and the House of Representatives are the two legislative branches of the U.S. government.
[ترجمه ترگمان] مجلس سنا و مجلس نمایندگان دو شاخه مقننه دولت آمریکا هستند
[ترجمه گوگل] مجلس سنا و مجلس نمایندگان دو مجلس قانونی دولت ایالات متحده هستند

(2) تعریف: pertaining to the passing of laws or to a legislature.

- Changing the law will require legislative action by the Congress.
[ترجمه ترگمان] تغییر قانون نیازمند اقدام قانونی کنگره است
[ترجمه گوگل] تغییر قانون نیاز به قانونگذاری کنگره خواهد داشت
- The passing of the amendment to abolish slavery was the greatest legislative achievement of Lincoln's administration.
[ترجمه ترگمان] تصویب اصلاحیه ای برای لغو برده داری، بزرگ ترین موفقیت قانونی دولت لینکلن بود
[ترجمه گوگل] تصویب اصلاحیه لغو برده داری بزرگترین دستاورد قانونی دولت لینکلن بود

• legislature, lawmaking body, lawmaking authority
having legislative power, having the authority to make or enact laws; of legislation, of the making of laws; of a legislature
legislative means involving or relating to the process of making and passing laws; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قانونی، تقنینی، قانونگذار، مقنن

مترادف و متضاد

lawmaking


مقننه (اسم)
legislative, legislatress, legislatrix

قانون گذار (صفت)
legislative

Synonyms: congressional, decreeing, enacting, jurisdictive, lawgiving, legislational, legislatorial, ordaining, parliamentarian, parliamentary, senatorial, statute-making, synodical


جملات نمونه

1. legislative assembly
مجلس مقننه

2. legislative powers
اختیارات قانونگذاری

3. legislative proposals
لوایح پارلمانی

4. the legislative branch enacts laws and the executive branch carries these laws out
قوه ی مقننه قانون وضع می کند و قوه ی مجریه این قوانین را به اجرا درمی آورد.

5. an annual legislative session
نشست سالیانه ی مجلس مقننه

6. and all the legislative powers herein stated
و کلیه ی اختیارات مقننه ای که در این سند ذکر شده است

7. the executive branch is subordinate to the legislative
شاخه ی مجریه تابع شاخه ی مقننه است.

8. the judiciary must be independent of the administrative and legislative powers
قوه ی قضاییه باید از قوای مجریه و مقننه مستقل باشد.

9. Clear legislative reform is needed to overcome the inadequacies of the current situation.
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر کمبودهای موجود در وضعیت فعلی، اصلاحات قانون گذاری روشن لازم است
[ترجمه گوگل]اصلاحات اصلاحی قانونی برای غلبه بر ناکافی بودن وضعیت کنونی لازم است

10. The new assemblies will have no legislative power .
[ترجمه ترگمان]مجامع جدید هیچ قدرت قانونی نخواهند داشت
[ترجمه گوگل]مجامع جدید قدرت قانونی نخواهند داشت

11. Primary legislative authority is exercised through the unicameral Chamber of Deputies, elected every five years.
[ترجمه ترگمان]قدرت قانونگذاری اولیه از طریق ساختار پارلمانی نمایندگان اعمال می شود که هر پنج سال یک بار انتخاب می شوند
[ترجمه گوگل]مجوز اصلی مجلس از طریق اتاق نمایندگان مجلس نمایندگان، هر پنج سال یکبار انتخاب می شود

12. What was needed now was a major legislative victory that would change the atmosphere of political resentment and resistance on Capitol Hill.
[ترجمه ترگمان]چیزی که اکنون به آن نیاز بود یک پیروزی قانون گذاری بزرگ بود که جو خشم سیاسی و مقاومت در کاپیتول هیل را تغییر می داد
[ترجمه گوگل]آنچه که در حال حاضر مورد نیاز بود، یک پیروزی عمده قانونی بود که باعث فضای نارضایتی سیاسی و مقاومت در برابر کاپیتول هیل شد

13. That is necessarily implicit in the legislative scheme, and section 58 must be so read and understood.
[ترجمه ترگمان]این امر لزوما در طرح قانون گذاری ضمنی است و بخش ۵۸ باید این طور خوانده و قابل درک باشد
[ترجمه گوگل]این لزوما در طرح قانونی ضمنی است و بخش 58 باید چنین خواندنی و درک شود

14. Unitary Because all legislative power stems from Parliament, we have a unitary as opposed to a federal constitution.
[ترجمه ترگمان]Unitary می گوید: \" از آنجا که همه قدرت قوه مقننه از پارلمان نشات می گیرد، ما یک واحد واحد در مقابل یک قانون اساسی فدرال داریم
[ترجمه گوگل]وحدت به دلیل اینکه تمام قدرت قانونگذاری ناشی از پارلمان است، ما به عنوان یک قانون اساسی فدرال مخالف هستیم

15. Legislators introduce bills in the legislative body and examine and vote on bills introduced by other legislators.
[ترجمه ترگمان]قانونگذاران، لوایح در نهاد قانون گذاری و بررسی و رای دادن به لوایح معرفی شده توسط قانونگذاران دیگر را ارائه می کنند
[ترجمه گوگل]قانون گذاران در قالب قانون اساسی، صورتحساب ها را معرفی می کنند و در مورد صورتحساب هایی که توسط قانون گذاران دیگر ارائه شده است، مورد بررسی قرار می گیرند

16. Boer nationalism merely erected a massive legislative panoply for racial discrimination.
[ترجمه ترگمان]ناسیونالیسم Boer صرفا یک زره کامل قانونی برای تبعیض نژادی ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]ناسیونالیسم بوئر تنها یک قانون اساسی عظیم برای تبعیض نژادی ایجاد کرد

legislative powers

اختیارات قانون‌گذاری


legislative assembly

مجلس مقننه


پیشنهاد کاربران

قانونگذار

قوه مقننه

قانونی - قانون گذاری
( مثلا الزامات قانونی: legislative requirements )

the branch of government making lows


کلمات دیگر: