1. she was nauseous during the voyage
در سفر دریایی دچار حالت تهوع شد.
2. I feel a bit nauseous.
[ترجمه ترگمان]یکم حالت تهوع دارم
[ترجمه گوگل]کمی احساس ناخوشایندی احساس می کنم
3. A nauseous wave of pain broke over her.
[ترجمه ترگمان]موجی از درد بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]موجی از درد ناخوشایند بر او غلبه کرد
4. I felt slightly nauseous .
[ترجمه ترگمان]کمی حالت تهوع به من دست داد
[ترجمه گوگل]من احساس خستگی می کردم
5. She felt/was nauseous during the sea crossing.
[ترجمه ترگمان]هنگام عبور از دریا احساس تهوع می کرد
[ترجمه گوگل]او در طول گذرگاه دریا احساس تهوع و اضطراب میکرد
6. In fact she felt awful, nauseous and light-headed and clammy.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت احساس تهوع و تهوع و light می کرد
[ترجمه گوگل]در واقع او احساس ناخوشایندی، ناخوشایندی و سرگیجه داشت
7. He felt shivery and nauseous.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که shivery و حالت تهوع دارد
[ترجمه گوگل]او احساس خجالت و تهدید کرد
8. I'm a little nauseous from the medication.
[ترجمه ترگمان] از داروها یکم تهوع دارم
[ترجمه گوگل]من کمی ناخوشایند از دارو است
9. The smell of booze is making me nauseous.
[ترجمه ترگمان]بوی الکل باعث تهوع من می شود
[ترجمه گوگل]بوی شربت من تهوع آور است
10. I felt nauseous and rotten for a week.
[ترجمه ترگمان]برای یک هفته احساس تهوع و تهوع کردم
[ترجمه گوگل]من یک هفته احساس ناخوشایندی و فاسد شدم
11. I suddenly felt nauseous with anger and humiliation - none of the things I'd felt at the time.
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس تهوع و حقارت کردم - هیچ کدام از چیزهایی که در آن زمان احساس کرده بودم
[ترجمه گوگل]من ناگهان احساس ناخوشایند با خشم و تحقیر - هیچ یک از چیزهایی که من در آن زمان احساس کردم
12. She suddenly felt nauseous, and went to the sink and heaved uncontrollably.
[ترجمه ترگمان]ناگهان حالت تهوع به خود گرفت و به طرف سینک رفت و بی اختیار بالا آمد
[ترجمه گوگل]او به طور ناگهانی احساس ناخوشایندی کرد، و به غرق رفت و بی ادعا شدید شد
13. The glare of the nauseous streetlights which made the world faceless and colourless.
[ترجمه ترگمان]نور چراغ های nauseous که جهان را faceless و بی رنگ کرده بود
[ترجمه گوگل]نور خیره کننده از چراغ های ناخوشایند که جهان را بی روح و بی رنگ ساخته است
14. The sensation passed, leaving her nauseous and curiously empty . . . .
[ترجمه ترگمان]این احساس گذشت، حالت تهوع و کنجکاوی او را به حال خود گذاشت
[ترجمه گوگل]احساسات گذشت، و احساس ناخوشایندی داشت و کنجکاو خالی بود