کلمه جو
صفحه اصلی

mannerly


معنی : مودب، با تربیت، باتربیت، مودبانه
معانی دیگر : با ادب، با نزاکت

انگلیسی به فارسی

مودب، باتربیت


به شیوه ای، مودبانه، باتربیت، مودب، با تربیت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: displaying polite behavior or manners.
مترادف: cordial, courteous, decorous, polite, well-bred, well-mannered
متضاد: mannerless, unmannerly
مشابه: chivalrous, civil, considerate, courtly, deferential, diplomatic, gallant, genteel, gentlemanly, gracious, ladylike, proper, sociable, tactful
قید ( adverb )
مشتقات: mannerliness (n.)
• : تعریف: with politeness.
مترادف: cordially, courteously, politely
مشابه: graciously, properly

• having good manners, polite, courteous, well-behaved
politely, courteously, with good manners

مترادف و متضاد

مودب (صفت)
polite, nice, courtly, courteous, suave, debonair, decorous, civil, respectful, mannerly, fair-spoken, urbane

با تربیت (صفت)
gentle, mannerly, highbred, well-bred

باتربیت (قید)
mannerly

مودبانه (قید)
civilly, mannerly

polite, well-behaved


Synonyms: charming, civil, civilized, considerate, courteous, decorous, genteel, gracious, polished, refined, respectful, well-bred, well-mannered


Antonyms: crass, crude, gross, impolite, misbehaved, rude


جملات نمونه

1. The students deported themselves in a mannerly way.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان خود را به شیوه ای مودبانه از کشور اخراج کردند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان خود را به طرز شایسته ای اعتراف کردند

2. Keep in mind that private views about mannerly conduct are not to be considered.
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید که نظرات شخصی درباره رفتار مبادی آداب مورد توجه قرار نمی گیرد
[ترجمه گوگل]به خاطر داشته باشید که دیدگاه های خصوصی در مورد رفتارهای شایسته در نظر گرفته نمی شود

3. He became more judicious, more mannerly, more thoughtful, and eager to please.
[ترجمه ترگمان]بعد از او عاقل تر و مهربان تر شد و با لحنی مهربان تر و more گفت: خواهش می کنم
[ترجمه گوگل]او فریبندهتر، شایستهتر، متفکرتر و مشتاقتر شد

4. He looks sexy. But still, he is mannerly as usual.
[ترجمه ترگمان]به نظر سکسی میاد با این همه، او با تربیت معمول است
[ترجمه گوگل]او جذاب است اما هنوز هم، او شبیه به طور معمول است

5. Please speak mannerly with the eldership.
[ترجمه ترگمان]لطفا با the صحبت کنید
[ترجمه گوگل]لطفا با والدین صحبت کنید

6. Is Britain still home of mannerly charm? Don't be daft !
[ترجمه ترگمان]آیا انگلستان هنوز در خانه افسون mannerly است؟ عقلت را از دست نده!
[ترجمه گوگل]آیا بریتانیا همچنان جذابیت شادی دارد؟ نباشید

7. The young children deported themselves in a mannerly way.
[ترجمه ترگمان]بچه ها خود را به شیوه ای مودبانه از کشور اخراج کردند
[ترجمه گوگل]بچه های کوچک خود را به طرز شایسته ای فرستادند

8. She was, to the end, a gentlewoman of the old school, gracious and mannerly.
[ترجمه ترگمان]او در پایان، یک خانم اشرافی از مدرسه قدیمی و با تربیت بود
[ترجمه گوگل]او، تا پایان، یک مددکار مدرسه قدیمی بود، مهربان و مهربان

9. Good pilgrim, you do wrong your hand too much, which mannerly devotion shows in this.
[ترجمه ترگمان]pilgrim خوب، شما خیلی کار را اشتباه انجام می دهید، که صمیمیت با صمیمیت در این کار نشان می دهد
[ترجمه گوگل]زائر خوب، شما دست خود را بیش از اندازه اشتباه می گیرید، که در این صورت از خود نشان می دهد

10. The girl declined to take part in the ball mannerly.
[ترجمه ترگمان]دختر از شرکت در مجلس رقص با ادب امتناع کرد
[ترجمه گوگل]دختر تصمیم گرفت که توپ را به طور منظم در توپ بگیرد

11. The child was scolded by his grandmother for not being more mannerly.
[ترجمه ترگمان]این کودک توسط مادربزرگش به خاطر اینکه مودب تر از آن نبود سرزنش شد
[ترجمه گوگل]برای اینکه بیشتر شایستگی نداشته باشد، کودک توسط مادربزرگش سرخ شده بود

12. He studied calligraphy diligently while a child, and his style was mannerly and bold.
[ترجمه ترگمان]در حالی که یک کودک بود، با پشت کار خوشنویسی مورد مطالعه قرار گرفت، و سبک او با ادب و نزاکت بود
[ترجمه گوگل]او خوشنویسی را به سختی در حالی که یک کودک مطالعه می کرد مطالعه می کرد و سبک او شیک و جسور بود

13. The child was scolded By his grandmother for not Being more mannerly.
[ترجمه ترگمان]کودک توسط مادربزرگش به خاطر اینکه مودب تر از این نبود سرزنش شد
[ترجمه گوگل]کودک به خاطر داشتن شیوه ای بهتر از مادرش نمی ترسید

14. JULIET Good pilgrim, you do wrong your hand too much, which mannerly devotion shows in this: For saints he hands that pilgrims do touch, and palm to palm is holy palmers' kiss.
[ترجمه ترگمان]یک زایر خوب، شما دست خود را زیاده از حد اشتباهی انجام می دهید که اخلاص mannerly در این کار نشان می دهد: برای قدیسین دستان او را لمس می کنند و کف دست شما بوسه palmers مقدس است
[ترجمه گوگل]جولیت خوب زائر، دست شما را به اشتباه اشتباه گرفته اید، که در این صورت به طور شفاهی نشان می دهد: برای مقدسین، دست زدن به زائران انجام می شود، و دست نخورده به کف دست، بوسه مقدس است


کلمات دیگر: