کلمه جو
صفحه اصلی

lay in


معنی : ادعا کردن، اندوختن، رنگ امیزی کردن، ذخیره کردن
معانی دیگر : به دست آوردن و انبار کردن یا ذخیره کردن

انگلیسی به فارسی

دراز کشید، ذخیره کردن، ادعا کردن، اندوختن، رنگ امیزی کردن


اندوختن، ذخیره کردن، ادعا کردن، رنگ آمیزی کردن


مترادف و متضاد

ادعا کردن (فعل)
acclaim, claim, contend, lay in, assert, profess

اندوختن (فعل)
lay in, accumulate, acquire, hive, salt away, store, reserve, pile, roll up, save, put by, salt down

رنگ امیزی کردن (فعل)
fret, lay in, limn

ذخیره کردن (فعل)
stock, lay in, hoard, store, stash, lay by

جملات نمونه

1. A half-starved dog lay in the corner, whimpering pathetically.
[ترجمه ترگمان]یک سگ نیمه گرسنه در گوشه ای دراز کشیده بود و با حالتی رقت انگیز ناله می کرد
[ترجمه گوگل]یک سگ نیمه گمشده در گوشه ای نشسته بود و از ترس و لرز خسته شده بود

2. Simon lay in bed thinking about the meeting next day.
[ترجمه ترگمان]سیمون در بس تر دراز کشید و روز بعد راجع به جلسه فکر کرد
[ترجمه گوگل]سایمون در رختخواب در روز بعد فکر می کند که جلسه ای دارد

3. She lay in bed looking particularly frail.
[ترجمه ترگمان]او در بس تر دراز کشیده و بسیار ضعیف به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او در رختخواب به نظر بسیار ضعیف بود

4. For them, the house's main value lay in its quiet country location.
[ترجمه ترگمان]برای آن ها، ارزش اصلی خانه در محل آرام کشور قرار داشت
[ترجمه گوگل]برای آنها، ارزش اصلی خانه در مکان آرام کشور قرار دارد

5. She lay in bed, too feverish to sleep.
[ترجمه ترگمان]او در بس تر دراز کشیده بود و بیش از آن تب داشت که بخوابد
[ترجمه گوگل]او در رختخواب قرار داشت و خیلی خوابیده بود

6. The town lay in ruins after years of bombing.
[ترجمه ترگمان]شهر بعد از سال ها بمباران ویران شد
[ترجمه گوگل]شهر پس از سالها بمباران، در ویرانه ها قرار دارد

7. Her marriage now lay in tatters.
[ترجمه ترگمان]حالا ازدواج او پاره پاره شده بود
[ترجمه گوگل]ازدواج او در حال حاضر در tatters

8. The city lay in ruins after the earthquake.
[ترجمه ترگمان]شهر بعد از زلزله ویران شد
[ترجمه گوگل]این شهر پس از زلزله در خرابه ها قرار دارد

9. His clothes lay in a heap on the floor.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش روی زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل]لباس هایش در کف پایی بود

10. I just lay in the sun for a week and did nothing - it was heaven.
[ترجمه ترگمان]من فقط یک هفته در آفتاب دراز کشیدم و هیچ کاری نکردم - این بهشت بود
[ترجمه گوگل]من فقط یک هفته در خورشید قرار داشتم و هیچ چیز نداشتم - این بهشت ​​بود

11. He loosened tie and lay in bed.
[ترجمه ترگمان]کراواتش را شل کرد و روی تخت دراز کشید
[ترجمه گوگل]او کراوات را آزاد کرد و در رختخواب گذاشت

12. The house lay in dark shadow.
[ترجمه ترگمان]خانه در سایه تاریکی قرار داشت
[ترجمه گوگل]خانه در سایه تاریک قرار دارد

13. He lay in agony until the doctor arrived.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که دکتر وارد شد، او در رنج و عذاب بود
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که دکتر وارد نشود، در آزار و اذیت قرار می گیرد

14. I lay in bed shaking with fright.
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز روی تخت دراز کشیدم
[ترجمه گوگل]من در رختخواب تکان می دهم با ترس

پیشنهاد کاربران

نهفته بودن

دراز کشیدن در

1 ) A man lay dead in the middle of the road
2 ) They found him lying in a pool of blood
3 ) He was lying next to his wife in bed
4 ) He was lying face down in the mud


کلمات دیگر: