کلمه جو
صفحه اصلی

leather


معنی : بند چرمی، چرم، قیش، قیش چرمی، چرمی کردن، چرم گذاشتن به، شلاق زدن
معانی دیگر : پرنداخ، سختیان، تیماج، چرمی، چرمین، چرم پوش کردن، (عامیانه) شلاق زدن، تازیانه زدن، هر چیز چرمی یا ساخته شده از چرم، تسمه ی چرمی، شلاق، پره ی گوش سگ

انگلیسی به فارسی

چرم، بند چرمی، تیماج


چرمی کردن، چرم گذاشتن به، شلاق زدن


چرم، بند چرمی، قیش، قیش چرمی، چرمی کردن، چرم گذاشتن به، شلاق زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the tanned or preserved skin of an animal, usu. with the hair or fur removed.

(2) تعریف: any item or part made of this material.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of or resembling leather.

- leather shoes
[ترجمه ترگمان] کفش های چرمی
[ترجمه گوگل] کفشهای چرمی

(2) تعریف: (slang) of, relating to, or patronized by those who wear leather garments to signal interest in rough sex.

- a leather bar
[ترجمه ترگمان] یه بار چرمی
[ترجمه گوگل] یک نوار چرم
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: leathers, leathering, leathered
• : تعریف: to cover completely or in part with leather.

- We leathered the chair.
[ترجمه ترگمان] به صندلی تکیه دادیم
[ترجمه گوگل] ما صندلی چرمی کردیم

• tanned and preserved animal skin from which the hair or fur has been removed; item made of tanned and preserved animal skin
cover with leather; whip or beat with a leather strap (slang)
of or pertaining to leather; made of leather; resembling leather
leather is treated animal skin which is used for making shoes, clothes, bags, and furniture.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] چرم

مترادف و متضاد

بند چرمی (اسم)
belt, strap, leather

چرم (اسم)
hide, leather, skin

قیش (اسم)
strap, thong, leather, latchet

قیش چرمی (اسم)
leather

چرمی کردن (فعل)
leather

چرم گذاشتن به (فعل)
leather

شلاق زدن (فعل)
flog, beat, belt, thong, baste, whip, thrash, whiplash, wallop, flail, belabor, belabour, leather, horse, cat, flagellate, horsewhip, scutch, welt

جملات نمونه

1. leather gloves
دستکش های چرمی

2. a leather belt
کمربند چرمی

3. a leather purse
کیف چرمی (زنانه)

4. a leather strap
تسمه ی فلزی

5. diced leather
چرم با طرح شطرنجی

6. durable leather binding
(کتاب) جلد چرمی با دوام

7. imitation leather
چرم مصنوعی

8. pebble leather
چرم رو زبر (زبر رویه)

9. rough leather
چرم پرداخت نشده

10. supple leather
چرم نرم

11. the leather is underlaid with felt
زیر آن چرم نمد قرار داده اند.

12. hossein was wearing leather gloves
حسین دستکش چرمی دست کرده بود.

13. wax polish preserves leather
واکس باعث دوام چرم شود.

14. nothing can touch that leather for durability
از نظر دوام هیچ چیز با آن چرم قابل مقایسه نیست.

15. paper made to imitate leather
کاغذی که ظاهرش مثل چرم است

16. superior durability of genuine leather
دوام بیشتر چرم واقعی

17. the face of this leather is soft but its back is rough
روی این چرم نرم است ولی پشت آن زبر است.

18. a glove with a soft leather palm
یک دستکش که کف آن از چرم نرم است

19. this coat is made of leather
این پالتو از چرم ساخته شده است.

20. this shop does not carry leather goods
این مغازه کالای چرمی ندارد (یا نمی فروشد).

21. to stamp one's initials on leather
حروف اول نام خود را روی چرم نقش کردن

22. he is trying to corner the leather market
او می کوشد بازار چرم را قبضه کند.

23. she put the scissors in a leather case
قیچی را در جلد (یا غلاف) چرمی گذاشت.

24. book covers which one way or another emulate leather
جلدهای کتاب که به طرق گوناگون به تقلید از چرم ساخته شده است

25. the sofa is padded with soft rubber and leather
کاناپه با لاستیک و چرم نرم لایه گذاری شده است.

26. there were cuts and scores all over the leather bag
کیف چرمی پر از بریدگی و خراشیدگی بود.

27. he gave her a fillip on the shoulder with his leather gloves
با دستکش های چرمی خود،ضربه ی تند و سبکی به شانه ی او زد.

28. Brian looked ridiculous in leather trousers, and I was desperately trying to keep a straight face.
[ترجمه ترگمان]برایان با شلوار چرمی مسخره به نظر می رسید و من ناامیدانه سعی می کردم صورتم را صاف نگه دارم
[ترجمه گوگل]براون در شلوار چرمی مضحک بود و من به شدت سعی داشتم یک چهره ی مستقیم داشته باشم

29. Linseed oil will soften stiff leather.
[ترجمه ترگمان]روغن Linseed نرم میشه
[ترجمه گوگل]روغن کنجد اسفنجی پوست را سخت می کند

30. This handbag is made of superior leather.
[ترجمه ترگمان]این کیف دستی از چرم برتر است
[ترجمه گوگل]این کیف دستی از چرم برتر ساخته شده است

This coat is made of leather.

این پالتو از چرم ساخته شده است.


a leather belt

کمربند چرمی


leather gloves

دستکش‌های چرمی


Beautifully leathered chairs.

صندلی‌هایی که به‌طور زیبا چرم‌پوش شده‌اند.


They leathered the answer out of him.

با شلاق جواب را از او در کشیدند.


پیشنهاد کاربران

چرمی

چرم
چرمی

از جنس چرم


چرم
چرمی
بندی از جنس چرم
leather chair = صندلی چرمی

چرم


کلمات دیگر: