کلمه جو
صفحه اصلی

lamentable


معنی : اسفناک، زار، سوگناک، رقت اور
معانی دیگر : افسوس انگیز، قابل تاسف، تاسف بار، دریغ انگیز، دژوانگر

انگلیسی به فارسی

سوگناک، اسفناک، رقت اور، زار


لعنتی، اسفناک، زار، سوگناک، رقت اور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: lamentably (adv.), lamentableness (n.)
• : تعریف: deserving to be lamented; deplorable; unfortunate; disappointing.
مترادف: deplorable
مشابه: distressing, grievous, regrettable, rueful, sad, unfortunate

- It's lamentable that the event had to be canceled but it will be re-scheduled in the next few weeks.
[ترجمه ترگمان] اسفناک است که این رویداد لغو شود، اما در عرض چند هفته آینده برنامه ریزی مجدد خواهد شد
[ترجمه گوگل] شایان ذکر است که این رویداد باید لغو شود، اما در چند هفته آینده دوباره برنامه ریزی خواهد شد

• regrettable, unfortunate, deplorable; mournful, sad (rare)
if you describe something as lamentable, you mean that it is very unfortunate or disappointing; a literary word.

مترادف و متضاد

اسفناک (صفت)
deplorable, lamentable, woeful

زار (صفت)
deplorable, lamentable

سوگناک (صفت)
lamentable

رقت اور (صفت)
lamentable

upsetting, miserable


Synonyms: afflictive, awful, bad, calamitous, deplorable, dire, dirty, distressing, doleful, dolorous, god-awful, grievous, grim, heartbreaking, hurting, lousy, low, lugubrious, meager, mean, melancholy, mournful, pitiful, plaintive, poor, regretful, rotten, rueful, sad, sorrowful, stinking, tragic, unfavorable, unfortunate, unsatisfactory, woeful, wretched


Antonyms: cheering, fortunate, good, lucky, satisfactory


جملات نمونه

1. their lamentable disregard of human rights
نادیده انگاری اسف بار حقوق بشر توسط آنان

2. This lamentable state of affairs lasted until 194
[ترجمه ترگمان]این وضعیت رقت بار برای امور تا سال ۱۹۴ به طول انجامید
[ترجمه گوگل]این وضعیت ناراحت کننده تا سال 194 ادامه داشت

3. It is lamentable that the officer failed to deal with the situation.
[ترجمه ترگمان]جای تاسف است که این افسر نتوانست با این وضعیت سر و کار داشته باشد
[ترجمه گوگل]شایان ذکر است که این افسر موفق به مقابله با این وضعیت نشد

4. His command of English was lamentable.
[ترجمه ترگمان]دستور زبان انگلیسی قابل ترحم بود
[ترجمه گوگل]فرمان او از زبان انگلیسی متاسف بود

5. Lamentable ob-obscuring of the sense of justice, isolation of law tormenting of the innocent, peaceful, undefended and helpless.
[ترجمه ترگمان]از حس عدالت، انزوای قانون و عذاب وجدان، آرام، آرام، بی دفاع و ناتوان
[ترجمه گوگل]عصبانیت عاطفی عصبانی، انزوا زدن قانون عصبانیت بی گناه، صلح آمیز، بی دفاع و بی کفایتی

6. It is lamentable that Cassidy will not get to coach his team next season.
[ترجمه ترگمان]It است که کسیدی برای مربیگری تیم خود در فصل بعدی حاضر نشود
[ترجمه گوگل]شایان ذکر است که کاسیدی در فصل آینده مربی تیمش نیست

7. All current affairs in the whole world of lamentable war and strife needed to be weighed in this balance.
[ترجمه ترگمان]همه امور جاری در سراسر جهان جنگ lamentable و کش مکش لازم بود در این موازنه وزنی داشته باشد
[ترجمه گوگل]تمام امور جاری در سراسر جهان از جنگ و نزاع ناامید شده در این تعادل باید مورد توجه قرار گیرد

8. The local peasant press was in a lamentable condition still.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات محلی هنوز در وضع رقت بار قرار داشتند
[ترجمه گوگل]مطبوعات محلی دهقانان هنوز در وضعیت شرم آور بودند

9. It is a lamentable state of affairs.
[ترجمه ترگمان]وضع غم انگیزی است
[ترجمه گوگل]این یک وضعیت مبهوت کننده است

10. But that was 199 a lamentable and hopefully forgettable year for him.
[ترجمه ترگمان]اما این یک سال ۱۹۹ و امیدوارانه بود
[ترجمه گوگل]اما این سال 199 یک سال برای او ناامید و امیدوار کننده فراموش نشدنی بود

11. The lamentable weakness of the words roused a motion of pity in Lily's breast.
[ترجمه ترگمان]این کلمات ترحم انگیز کلمات موجی از ترحم در سینه لی لی ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]ضعف ناخوشایند این کلمات سبب ترس در پستان لیلی شد

12. She met Gerty's lamentable eyes, fixed on her in a despairing effort at consolation.
[ترجمه ترگمان]با چشمان رقت بار Gerty که به او خیره شده بود، با تلاش نومیدانه خود به او خیره شد
[ترجمه گوگل]او چشمهای مضحکی Gerty را ملاقات کرد، در تلاش برای از بین بردن با تسلی خاطر او را ثابت کرد

13. This is true, this is also a lamentable history!
[ترجمه ترگمان]این هم حقیقت دارد، این هم یک تاریخ شایان ترحم است!
[ترجمه گوگل]این درست است، این هم یک تاریخ مبهم است!

14. His practice of inebriation was lamentable.
[ترجمه ترگمان]رفتارش با مستی قابل ترحم بود
[ترجمه گوگل]عمل جراحت او ناامید کننده بود

their lamentable disregard of human rights

نادیده‌انگاری اسف‌بار حقوق بشر توسط آنان


Despite its natural riches, that country is lamentably backward.

علیرغم ثروت‌های طبیعی، آن کشور به‌طور تاسف‌انگیزی عقب افتاده است.


پیشنهاد کاربران

اسفناک

اندوهناک، ناراحت کننده


کلمات دیگر: