1. Symptoms of anaemia include general fatigue and lassitude.
[ترجمه ترگمان]علائم کم خونی ناشی از خستگی و خستگی عمومی است
[ترجمه گوگل]نشانه های کم خونی عبارتند از خستگی و خستگی عمومی
2. Shareholders are blaming the company's problems on the lassitude of the managing director.
[ترجمه ترگمان]سهامداران مشکلات شرکت را روی تنبلی مدیر عامل مقصر می دانند
[ترجمه گوگل]سهامداران مشکالت این شرکت را در کمبود مدیر عامل شرکت می کنند
3. I was overcome by lassitude.
[ترجمه ترگمان]ضعف و سستی بر من مستولی شده بود
[ترجمه گوگل]من با غرق شدن غلبه کردم
4. Lassitude and shame and a dreamy disgust provide the medium for these transactions.
[ترجمه ترگمان]شرمندگی و شرم و انزجار رویایی، محیط برای این تراکنش ها را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]خستگی و شرم و انزجار رویایی، محیطی را برای این معاملات فراهم می کنند
5. In acute infections, there is anaemia and lassitude and occasionally respiratory embarrassment.
[ترجمه ترگمان]در عفونت های حاد، کم خونی و رخوت و دیگر اضطراب تنفسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در عفونت های حاد، کم خونی و کم خونی وجود دارد و بعضی اوقات خجالت تنفسی است
6. Neither illness nor lassitude prevented him from going on with his work.
[ترجمه ترگمان]نه بیماری و نه بی حالی او را از رفتن به کار خود منع می کرد
[ترجمه گوگل]نه بیماری و نه ضعف او مانع از رفتن به کار خود شد
7. Sometimes we feel lassitude on a hot summer day.
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات ما روی یک روز گرم تابستانی احساس خستگی می کنیم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ما در روز گرم تابستان احساس خستگی می کنیم
8. Objective : To find out work lassitude level of hospital nurses and its influencing factors.
[ترجمه ترگمان]هدف: پیدا کردن سطح خستگی کار پرستاران بیمارستان و عوامل موثر آن
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین میزان شغل در پرستاران بیمارستانی و عوامل موثر بر آن
9. The questions of soreness, lassitude, and appetite degression after operation were relieved. The effective was better under the directions of healthy education.
[ترجمه ترگمان]سوالات درد، تنبلی و اشتها، پس از عملیات، تسکین یافتند تاثیر موثر بر آموزش سالم بهتر بود
[ترجمه گوگل]سؤالات مربوط به کاهش درد، ضعف و اشتها پس از عمل کاهش یافت موثرتر در جهت آموزش سالم بود
10. Fatigue and lassitude are also early signs of sub - clinical deficiency of the vitamin.
[ترجمه ترگمان]خستگی و خستگی نیز نشانه های اولیه کمبود sub ویتامین هستند
[ترجمه گوگل]خستگی و ضعف نیز علائم اولیه کمبود بالینی کم ویتامین است
11. A deadly lassitude had taken hold of him.
[ترجمه ترگمان]سستی مرگباری بر او چیره شده بود
[ترجمه گوگل]از دست دادن مرگبار او دستگیر شده بود
12. Intoxicating earth aromas induced lassitude and ethereal calm.
[ترجمه ترگمان]زمین زیر زمینی، رخوت و سستی را به خود جذب می کرد
[ترجمه گوگل]عطرهای مضر زمین سبب ایجاد آرامش و آرامش می شود
13. Lassitude occurs early in the course of the disease.
[ترجمه ترگمان]Lassitude در اوایل این بیماری زود رخ می دهد
[ترجمه گوگل]زودرس در اوایل بیماری رخ می دهد
14. With all my lassitude I have strength enough to see it out.
[ترجمه ترگمان]با این همه سستی که من به اندازه کافی نیرو دارم که آن را ببینم
[ترجمه گوگل]با تمام غم و اندوه من به اندازه کافی برای دیدن آن قدرت دارم