1. during (the period of) his kingship
در دوران پادشاهی او
2. Though his kingship was challenged, he continued to rule de facto.
[ترجمه ترگمان]اگرچه پادشاهی او به چالش کشیده شد، اما او به طور رسمی به حکومت ادامه داد
[ترجمه گوگل]اگرچه پادشاهی او به چالش کشیده شد، او همچنان به طور قانونی ادامه داد
3. The crown is an attribute of kingship.
[ترجمه ترگمان]تاج یک ویژگی سلطنت است
[ترجمه گوگل]تاج یک ویژگی پادشاهی است
4. Ever fair-spoken, Malekith said that he desired the kingship not for himself but in honour of the memory of his father.
[ترجمه ترگمان]Ever گفته بود که شاه را می خواهد نه برای خود بلکه به افتخار خاطره پدرش
[ترجمه گوگل]Malekith گفت که او در حال حاضر منصفانه گفت که پادشاهی را نه برای خود بلکه برای افتخار حافظه پدرش
5. The innovative character of Capetian kingship is unmistakable.
[ترجمه ترگمان]ویژگی innovative پادشاهی Capetian غیرقابل انکار است
[ترجمه گوگل]شخصیت نوآورانه پادشاهی کاپیتان بی فایده است
6. Medieval kingship was an extraordinary mixture of harsh reality and lofty ideals.
[ترجمه ترگمان]پادشاهی قرون وسطی ترکیبی فوق العاده از واقعیت سخت و آرمان های بزرگ بود
[ترجمه گوگل]پادشاهی قرون وسطی ترکیبی خارق العاده از واقعیت خشن و آرمان های بلند بود
7. Together Mummolus and Desiderius elevated Gundovald to the kingship at Brives-la-Gaillarde.
[ترجمه ترگمان]Mummolus و Desiderius با هم Gundovald را به پادشاهی at - la ارتقا دادند
[ترجمه گوگل]با هم Mummolus و Desiderius افزایش Gundovald به پادشاهی در Brives-la-Gaillarde
8. The principle of sacred kingship continues well into later Western history.
[ترجمه ترگمان]اصل پادشاهی مقدس به خوبی به تاریخ غرب غرب ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]اصل سلطنت مقدس همچنان به تاریخ بعد غرب ادامه می دهد
9. History suggests the curse of kingship is the need to be wary of your own counsellors.
[ترجمه ترگمان]تاریخ می گوید که نفرین پادشاهی باید نسبت به مشاور خود محتاط باشد
[ترجمه گوگل]تاریخ نشان می دهد لعنت پادشاهی، نیاز به مراقب مشاوران خود است
10. Among other things, kingship functioned as a kind of conduit through which man was linked to his gods.
[ترجمه ترگمان]در بین چیزهای دیگر، مقام پادشاهی مانند یک نوع مجرا بود که انسان به خدایان او متصل بود
[ترجمه گوگل]از جمله چیزهای دیگر، پادشاهی به عنوان یک نوع کانال که از طریق آن مرد با خدایانش ارتباط داشت، عمل می کرد
11. Chapter four mainly inspects the legitimacy of kingship.
[ترجمه ترگمان]فصل چهار به طور عمده مشروعیت پادشاهی را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]فصل چهارم عمدتا مشروعیت پادشاهی را بررسی می کند
12. One institution particularly favored the rise of kingship : the retinues.
[ترجمه ترگمان]یک موسسه به ویژه طرفدار افزایش پادشاهی بود: همراهان،
[ترجمه گوگل]یکی از مؤسسات به خصوص در مورد ظهور سلطنت طلبی، مشتمل بر محبوبیت است
13. The relatively strong kingship provided a necessary support for the stability of social order.
[ترجمه ترگمان]پادشاهی نسبتا قوی، حمایت لازم را برای ثبات نظم اجتماعی فراهم کرد
[ترجمه گوگل]سلطنت نسبتا قوی، پشتیبانی ضروری برای ثبات نظم اجتماعی را فراهم کرد
14. He will return a second time, to establish kingship the universe.
[ترجمه ترگمان]او برای بار دوم برمی گردد، تا پادشاهی را تاسیس کند
[ترجمه گوگل]او دومین بار برای ایجاد پادشاهی جهان خواهد آمد
15. Dermot talked of winning the High Kingship.
[ترجمه ترگمان]Dermot درباره برنده شدن در دبیرستان صحبت کرد
[ترجمه گوگل]Dermot از پیروزی پادشاهی بزرگ صحبت کرد