کلمه جو
صفحه اصلی

nausea


معنی : انزجار، تهوع، حالت تهوع، دل اشوب، حالت استفراغ
معانی دیگر : وامیدگی، وامش، حالت تهوع و استفراغ، دل آشوبه، دل به هم خوردگی، تنفر، چندش، بیزاری، حالت استفراه

انگلیسی به فارسی

دل اشوب، حالت تهوع، حالت استفراغ، انزجار


حالت تهوع، تهوع، انزجار، دل اشوب، حالت استفراغ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a stomach disturbance marked by vomiting or the impulse to vomit; queasiness.
مترادف: queasiness, sickness
مشابه: illness, vomiting

- Reading while riding in a car causes nausea for some people.
[ترجمه Alireza Khani] مطالعه در هنگام سواری با خودرو، در برخی افراد موجب حالت تهوع می گردد
[ترجمه ترگمان] خواندن در هنگام سواری در اتومبیل باعث ایجاد حالت تهوع برای برخی افراد می شود
[ترجمه گوگل] خواندن در حالی که سواری در ماشین باعث تهوع برخی افراد می شود

(2) تعریف: extreme disgust or aversion.
مترادف: abhorrence, aversion, disgust, loathing, repulsion, revulsion
مشابه: contempt, detestation, dislike, hatred, repugnance

- Hearing the details of the massacre filled her with nausea.
[ترجمه ترگمان] شنیدن جزییات قتل عام او را از حالت تهوع فرا گرفت
[ترجمه گوگل] شنیدن جزئیات قتل عام او را تهدید کرد

• queasiness, uneasiness of the stomach; revulsion, repugnance, disgust
nausea is a feeling of sickness and dizziness.

مترادف و متضاد

انزجار (اسم)
abhorrence, disgust, antipathy, nausea, phobia, pique, scunner

تهوع (اسم)
nausea

حالت تهوع (اسم)
nausea, qualm

دل اشوب (اسم)
nausea

حالت استفراغ (اسم)
nausea

sickness in stomach; revulsion


Synonyms: abhorrence, aversion, biliousness, disgust, hatred, loathing, offense, qualm, qualms, queasiness, regurgitation, rejection, repugnance, retching, squeamishness, vomiting


جملات نمونه

1. heir cruelty to animals filled me with nausea
ظلم آنها به حیوانات مرا منزجر کرد.

2. after eating raw fish, i was overcome by nausea
پس از خوردن ماهی خام دچار تهوع شدم.

3. He was overcome with nausea after eating some bad food.
[ترجمه ترگمان]او پس از خوردن مقداری غذای بد، دچار تهوع شد
[ترجمه گوگل]او بعد از غذا خوردن بد غذا تهدید شد

4. Signs of the illness include fever, nausea and vomiting.
[ترجمه ترگمان]علائم بیماری شامل تب، تهوع و استفراغ است
[ترجمه گوگل]علائم بیماری عبارتند از تب، تهوع و استفراغ

5. A medium dose produces severe nausea within hours.
[ترجمه ترگمان]مقدار متوسط در عرض چند ساعت حالت تهوع شدید ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]دوز متوسط ​​باعث تهوع شدید در عرض چند ساعت می شود

6. The symptoms include headaches, nausea and vomiting.
[ترجمه ترگمان]علائم عبارتند از سردرد، تهوع و استفراغ
[ترجمه گوگل]علائم شامل سردرد، تهوع و استفراغ است

7. Many women experience feelings of nausea during pregnancy.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان احساس تهوع در دوران بارداری را تجربه می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان احساس تهوع را در دوران بارداری تجربه می کنند

8. The side effects include nausea and faintness.
[ترجمه ترگمان]عوارض جانبی شامل حالت تهوع و ضعف است
[ترجمه گوگل]عوارض جانبی شامل حالت تهوع و ضعف است

9. I was overcome with a feeling of nausea.
[ترجمه ترگمان]احساس تهوع کردم
[ترجمه گوگل]من با احساس تهوع درگیر شدم

10. Side effects include skin rashes and nausea.
[ترجمه ترگمان]عوارض جانبی شامل خارش پوست و حالت تهوع است
[ترجمه گوگل]عوارض جانبی شامل بثورات پوستی و حالت تهوع است

11. I was overcome by waves of nausea.
[ترجمه ترگمان]امواج تهوع بر من چیره شد
[ترجمه گوگل]من از طریق امواج تهوع غلبه کردم

12. A wave of nausea swept over her.
[ترجمه ترگمان]موجی از حالت تهوع بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]موجی از حالت تهوع بر او گذشت

13. I felt some nausea and retched several times. But I didn't throw up anything.
[ترجمه ترگمان]چند بار حالت تهوع پیدا کردم و عق زدم اما چیزی بالا نیاوردم
[ترجمه گوگل]احساس تهوع و چندین بار احساس خستگی می کردم اما چیزی ندیدم

14. The feeling of nausea comes and goes.
[ترجمه ترگمان]احساس تهوع به سراغم می آید
[ترجمه گوگل]احساس تهوع، می آید و می رود

After eating raw fish, I was overcome by nausea.

پس از خوردن ماهی خام دچار تهوع شدم.


Heir cruelty to animals filled me with nausea.

ظلم آنها به حیوانات مرا منزجر کرد.


پیشنهاد کاربران

حالت تهوع

دل پیچه
حالت استفراغ
حالت تهوع در دوران بارداری
( justfriends. ir )

Nausea حالت تهوع
Nauseous دچار حات تهوع
Nauseating تهوع آور

بیماری که بیشتر در بستر باشه و حالت تهو و استفراغ داشته باشد را گویند. حالت تهوع و بیحالی


کلمات دیگر: