کلمه جو
صفحه اصلی

justice of the peace


معنی : امین صلح، قاضی صلحیه، دادرس دادگاه بخش
معانی دیگر : (حقوق) امین صلح، رییس داده بخش

انگلیسی به فارسی

قاضی صلحیه، امین صلح، دادرس دادگاه بخش


عدالت صلح، امین صلح، قاضی صلحیه، دادرس دادگاه بخش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the lowest level of magistrate in some U. S. states, whose jurisdiction is usu. part of a county and whose duties include administering oaths, performing marriages, and trying minor cases.

• public official who possesses very limited judicial authority
a justice of the peace is an officer of the court who judges cases that come before the lower courts.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] قاضی صلح

مترادف و متضاد

امین صلح (اسم)
justice of the peace, peace officer

قاضی صلحیه (اسم)
justice of the peace

دادرس دادگاه بخش (اسم)
justice of the peace

جملات نمونه

1. The justice of the peace did, however, have to justify any decision to commit a case to a superior court.
[ترجمه ترگمان]با این حال، عدالت صلح هر گونه تصمیم برای ارتکاب به یک پرونده برتر را توجیه می کند
[ترجمه گوگل]با این وجود عدالت صلح باید هر گونه تصمیمی را برای تصدیق پرونده به دادگاه عالی توجیه کند

2. He was a justice of the peace, served as sheriff of the county, and became a deputy lieutenant in 158
[ترجمه ترگمان]او قاضی صلح بود و به عنوان کلانتر بخش خدمت می کرد و در سال ۱۵۸ معاون شد
[ترجمه گوگل]او عدالت صلح بود، به عنوان کلانتر از شهرستان کار می کرد، و در 158 معاون دستیار شد

3. Moore himself became justice of the peace by 162 bailiff of Liverpool in 1630, and mayor in 163
[ترجمه ترگمان]خود مور در سال ۱۶۳۰ توسط ۱۶۲ امین قاضی لیورپول در سال ۱۶۳۰ به مقام عدالت رسید و شهردار in شد
[ترجمه گوگل]مور خود 162 ناظم لیورپول در سال 1630 و شهردار 163 ساله عدالت را به عهده گرفت

4. He is a Justice of the Peace in Cardiff.
[ترجمه ترگمان]او قاضی صلح در کاردیف است
[ترجمه گوگل]او عدلی صلح در کاردیف است

5. He has been a Justice of the Peace for 27 years.
[ترجمه ترگمان]او برای ۲۷ سال قاضی صلح بوده است
[ترجمه گوگل]او 27 ساله عدلی صلح بوده است

6. He is the justice of the peace that jug me for a vagrant.
[ترجمه ترگمان]او مظهر صلح است که مرا به جای ولگرد می اندازد
[ترجمه گوگل]او عدالت از صلح است که من را برای یک بلا بهم زد

7. Mr Masson, justice of the peace in Redfield county, was called on to back a warrant, which had been issued in Watertown county, for the arrest of a burglar.
[ترجمه ترگمان]آقای ماسون، قاضی صلح در بخش Redfield، از حکم بازداشت که در بخش Watertown برای دستگیری یک دزد صادر شده بود، احضار شد
[ترجمه گوگل]آقای ماسون، عدالت صلح در منطقه ردفیلد، برای بازگرداندن یک سارق، یک حکم صادر شد که در وایترونت صادر شده است

8. And she did, when the justice of the peace declared them man and wife.
[ترجمه ترگمان]و همین کار را هم کرد، وقتی که عدالت برقرار شد، آن ها را زن و شوهر اعلام کرد
[ترجمه گوگل]و هنگامی که عدالت صلح آنها را مرد و زن اعلام کرد،

9. He was a justice of the peace and served as sheriff of the county.
[ترجمه ترگمان]او قاضی صلح بود و به عنوان کلانتر ناحیه خدمت می کرد
[ترجمه گوگل]او عدالت صلح بود و به عنوان کلانتر از شهرستان کار می کرد

10. The man is a Justice of the Peace, and sits on the bench at Poole.
[ترجمه ترگمان]مرد عدل صلح است و پشت نیمکتی در پول می نشیند
[ترجمه گوگل]این مرد عدالت صلح است و در نیمکت نشسته است

11. The work of a JP ( Justice of the Peace ) is very interesting and varied.
[ترجمه ترگمان]کار یک JP (عدالت صلح)بسیار جالب و متنوع است
[ترجمه گوگل]کار ژنو (عدالت صلح) بسیار جالب و متنوع است

12. The justice of the peace may not show up, the caterer's oven could break down or the reception hall might reserve the wrong date.
[ترجمه ترگمان]ممکن است عدالت صلح ظاهر نشود، تنور caterer ممکن است بشکند و یا سالن پذیرایی ممکن است تاریخ غلط را رزرو کند
[ترجمه گوگل]عدالت صلح ممکن است نشان ندهد، اجاق غذاخوری می تواند خراب شود یا سالن پذیرش ممکن است تاریخ اشتباه را رزرو کند

13. During his remaining years here he continued to be active as a Justice of the Peace.
[ترجمه ترگمان]در طول سال های باقیمانده عمرش به عنوان قاضی صلح فعالیت می کرد
[ترجمه گوگل]در طول سالهای باقی مانده خود او همچنان به عنوان عدلی صلح فعالیت می کرد

14. The earlier figures measured the number of cases which were instituted before a magistrate or a justice of the peace.
[ترجمه ترگمان]ارقام قبلی تعداد پرونده هایی را که قبل از یک قاضی یا قاضی صلح تشکیل شده بود، اندازه گیری کردند
[ترجمه گوگل]ارقام پیشین شماری از پرونده هایی را که قبل از یک دادگستری یا عدالتی صلح ایجاد شده بود اندازه گیری کردند

15. We carried him by the lug and the horn before a justice of the peace.
[ترجمه ترگمان]مهره ها و بوق را قبل از اجرای عدالت آوردیم
[ترجمه گوگل]ما او را با قیچی و شاخ قبل از عدالت صلح انجام دادیم


کلمات دیگر: