1. lazy people have many excuses
اشخاص تنبل خیلی بهانه می آورند.
2. a lazy river
رودخانه ی آرام
3. a lazy student who leads a vegetative existance
شاگرد تنبلی که گیاه وار زندگی می کند
4. a lazy summer afternoon
بعد از ظهر رخوت انگیز تابستانی
5. a lazy walk
راه پیمایی کند
6. he is lazy and he doesn't work
او تنبل است و کار نمی کند.
7. he is lazy but intelligent
او تنبل ولی باهوش است.
8. move your lazy carcass!
تنه ی لش خود را تکان بده !
9. an overabundance of lazy workers
فراوانی بیش از حد کارگران تنبل
10. i spent a lazy day in the park
یک روز توام با بی حالی را در پارک گذراندم.
11. smoking opium makes one lazy
تریاک کشیدن آدم را تنبل می کند.
12. teachers used to thrash lazy students
در گذشته معلم ها شاگردان تنبل را چوب می زدند.
13. he is inclined to be lazy
او به تنبلی تمایل دارد.
14. i have no use for lazy students
از شاگرد تنبل خوشم نمی آید.
15. he upbraided his son for being lazy
به خاطر تنبلی پسرش،او را مورد مواخذه قرار داد.
16. in no way can he be called lazy
به هیچ وجه نمی توان او را تنبل خواند.
17. the teacher berated the student for being lazy
معلم شاگرد را به خاطر تنبلی سخت سرزنش کرد.
18. the teacher had no patience with that lazy student
معلم حوصله ی آن شاگرد تنبل را نداشت.
19. A lazy sheep thinks its wool heavy.
[ترجمه ترگمان]یک گوسفند تنبل فکر می کند که پشم سنگین است
[ترجمه گوگل]گوسفند تنبل فکر می کند پشم سنگین است
20. People on welfare are wrongly seen as lazy or dishonest.
[ترجمه ترگمان]مردم در رفاه به اشتباه به عنوان تنبل یا نادرست تلقی می شوند
[ترجمه گوگل]افرادی که در رفاه هستند اشتباه به عنوان تنبل یا نادرست دیده می شود
21. He felt too lazy to get out of bed.
[ترجمه Mr.nobody] او برای بیرون آمدن از تخت خواب تنبلی کرد
[ترجمه ترگمان]خیلی تنبل بود که از تخت بلند شود
[ترجمه گوگل]او احساس تنهایی کرد تا از رختخواب بیرون بیاید
22. Their lazy, blurred voices fell pleasantly on his ears.
[ترجمه ترگمان]صداهای آهسته و مبهم آن ها در گوشش فرو ریخت
[ترجمه گوگل]صداهای تند و تیز آنها به دل خوشی بر گوشش افتاد
23. The quick brown fox jumps over a lazy dog.
[ترجمه ترگمان]روباه قهوه ای سریع از روی یک سگ تنبل می پرد
[ترجمه گوگل]روباه قهوه ای سریع بر روی سگ تنبل پرش می کند
24. Lazy and incompetent police officers are letting the public down.
[ترجمه ترگمان]افراد تنبل و بی کفایت پلیس اجازه می دهند که مردم پایین بیایند
[ترجمه گوگل]افسران پلیس تنبل و بی کفایتی به مردم اجازه می دهند
25. Managers had complained that the workers were lazy and unreliable.
[ترجمه ترگمان]مدیران شکایت داشتند که کارگران تنبل و غیرقابل اعتماد بودند
[ترجمه گوگل]مدیران شکایت کرده بودند که کارگران تنبل و غیر قابل اعتماد بودند
26. She told him he was a lazy good-for-nothing and should get a job.
[ترجمه ترگمان]او به او گفت که او یک آدم تنبل و تنبل است - هیچ کاری و نباید کار پیدا کند
[ترجمه گوگل]او به او گفت او تنبل برای هیچ چیزی نیست و باید کار کند
27. He got fired because he was lazy.
[ترجمه ترگمان]اخراج شد چون تنبل بود
[ترجمه گوگل]او اخراج شد زیرا او تنبل بود
28. high-talent people lazy by nature, if, that is, not from efforts to develop his talents, his achievements would not have significant, sometimes, rather it would be better than him at the day low.
[ترجمه ترگمان]افرادی که استعداد بالایی دارند و ذاتا تنبل هستند، اگر، این نه از تلاش برای پرورش استعدادها و دستاوردهای او، گاهی اوقات، به جای آن که در روز پایین بهتر از او باشد، مهم نیست
[ترجمه گوگل]افراد با استعداد با طبیعت تنبل، اگر، نه از تلاش برای توسعه استعدادهای خود، دستاوردهای او اهمیتی نخواهد داشت، گاهی اوقات، و نه بهتر از او در روز کم است