کلمه جو
صفحه اصلی

legged


معنی : پادار، لندوک، پادراز، پایه دار
معانی دیگر : پا بلند، پادار
legged_
پسوند: دارای پا یا پایه ی بخصوص [long-legged یا four-legged]

انگلیسی به فارسی

پادراز، پا بلند، لندوک، پایه دار، پادار


پا، پادار، پادراز، لندوک، پایه دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having legs, esp. of a designated kind or number (often used in combination).

- a four-legged animal
[ترجمه ترگمان] یه حیوون چهار پا
[ترجمه گوگل] یک حیوان چهار پا
- short-legged
[ترجمه ترگمان] قد کوتاه …
[ترجمه گوگل] کوتاه پا

• having legs, having legs of a certain kind or type
-legged is added to numbers to form adjectives describing how many legs something has.

مترادف و متضاد

پادار (صفت)
footy, legged, pedate

لندوک (صفت)
legged, lanky

پادراز (صفت)
legged, stilted

پایه دار (صفت)
legged, leggy

جملات نمونه

1. he too legged after the thief
او هم به دنبال دزد دوید.

2. We saw the police coming and legged it down the road.
[ترجمه ترگمان]دیدیم که پلیس می آید و پا به جاده می گذارد
[ترجمه گوگل]ما پلیس را دیدیم و در جاده ایستاده بودیم

3. The children sat cross - legged on the floor.
[ترجمه ترگمان]بچه ها روی زمین زانو زده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها روی زمین نشسته بودند

4. We saw him coming, and legged it out of the house.
[ترجمه ترگمان]دیدیم که او دارد می آید و آن را از خانه بیرون کشید
[ترجمه گوگل]ما شاهد ورود او بودیم و آن را از خانه جدا کردیم

5. They legged it round the corner when they saw the police coming.
[ترجمه ترگمان]وقتی دیدند که پلیس می آید، آن را به گوشه ای انداختند
[ترجمه گوگل]آنها وقتی که پلیس را دیدند دیدند که آن را به گوشه گوشه انداخته اند

6. When Coleridge reached Mickledore, he legged it down into Eskdale with all speed.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که کولریج به Mickledore رسید، با تمام سرعت آن را در Eskdale گذاشت
[ترجمه گوگل]وقتی کلیریج به میکلدور رسیده بود، او را با سرعت تمام به اکسدیل انداخت

7. They leapt down the car wrecks and legged it across the ground towards the girl.
[ترجمه ترگمان]از قطار پایین پریدند و آن را روی زمین به طرف دختر انداختند
[ترجمه گوگل]آنها عقب ماشین را پایین می کشند و آن را در سراسر زمین به سوی دختر پا می کند

8. Sitting cross legged place a towel behind your neck and hold it taut at each end.
[ترجمه ترگمان]چهارزانو روی یک حوله نشسته بود و محکم آن را محکم نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]نشستن روی صندلی، حوله را پشت گردن خود قرار دهید و در هر طرف آن را تکان دهید

9. I legged it over to Broadway and caught the subway.
[ترجمه ترگمان]من اون رو به برادوی بردم و مترو رو گرفتم
[ترجمه گوگل]من آن را به برادوی پا زدم و مترو را گرفتم

10. Calling Emily, I legged it to the youth hostel two miles away.
[ترجمه ترگمان]به امیلی زنگ می زنم، دو مایل دورتر از هتل نوجوانان هستم
[ترجمه گوگل]تماس با امیلی، من آن را به خوابگاه جوانان در دو مایل دور رفتم

11. I legged it before the cops came.
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه پلیس ها بیان، این کار رو کردم
[ترجمه گوگل]من آن را قبل از اینکه پلیس آمد، پا زدم

12. But they refused to budge and he legged it.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها از تکان خوردن امتناع کردند و او پا به آن گذاشت
[ترجمه گوگل]اما آنها حاضر به حرکت به عقب شدند و او را پا زد

13. Instead, stiff legged, he merely bends at the waist like a man twice his 37 years.
[ترجمه ترگمان]به جای آن که پا برهنه باشد، فقط به کمر به کمر مثل یک مرد، دو برابر ۳۷ سال خم می شود
[ترجمه گوگل]در عوض، سفت و سخت پا، او فقط در یک دور کمر مانند یک مرد دو بار در 37 سال خود را خم می کند

14. She was cross legged, bare breasted, her hair around her head like a nimbus.
[ترجمه ترگمان]موهایش مثل نیمبوس دو پا برهنه بود
[ترجمه گوگل]او صلیب پا، سینه بند برهنه بود، موهای او را مانند سر و صورت نبیه

15. Sitting crossed legged place the beach ball between your elbows at shoulder level and squeeze 20 times.
[ترجمه ترگمان]نشستن روی چهار پا، توپ ساحلی را بین آرنج تان در سطح شانه قرار دهید و ۲۰ بار فشار دهید
[ترجمه گوگل]نشستن پای پا را به توپ ساحل بین آرنج خود را در سطح شانه و 20 بار فشار دهید


کلمات دیگر: